نتایج جستجو برای عبارت :

کدومش

من اکثر اوقات یه حالت یکنواخت دارم تو رفتارم یعنی نه خشمگینم نه خیلی خوشحال و شاد.بعضی ها مثل دخترخاله م رو که می بینم مثلا بعضی روزها شاد هستن بعضی روزها خیلی انگار سرحال نیستن اینجوری آدم می دونه فلانی الان خوشحاله یا ناراحت ولی من اینجوری نیستم یعنی می شه گفت همیشه یه جور هستم.یه بار یکی از دوستام گغت نمی دونم تو الان خوشحالی یا ناراحت.
شما کدوم رو ترجیح می دین؟یکی که اکثر اوقات یه جوره یا یکی که نمی تونه مثلا یه روز باهاش صحبت کنی ولی یه رو
برنامه ام‌ اینکه یه روتین جدید رو شروع کنم اگر خوب پیش رفت ک اعلام میکنم اگر خوب پیش نرفت خودتون پستو فلاپ شده در نظر بگیرید:)
+میشه دعا کنید سمیولوژی رو خوبِ خوب بدم؟
+تا بحال به این فکر کردین ک یه کاری چون بدرد بقیه و خودتون میخوره رو انجام بدین و بیخیال آرزوتون بشید یا برعکس؟!کدومش اولویته؟کدومش با ارزش تره؟انتخاب سختیه!
+دکتره متخصص ENT عه اومده سرکلاس چندتا اصلاح شاخ پزشکی که در سطح مانیست بلغور کرده بعد میگه شماها ک درس نمیخونید:/ کل کلاسش
حالا بعضیا یه جوری دارن خودشون رو میکشن که به همه بقولونن که صابر ابر و امیرعلی ق و عادل دانتیسم نویسنده نیستن که انگار کتاب امیرعلی ق کلی فروخته چه بلایی سر ادبیات اومده ! بابا جان این اتفاق قبلا با شعرهای مریم حیدرزاده سر ادبیات اومده بود حالا شهرام شپره آهنگ میده بیرون دنیای موسیقی نابود شده؟ یا وقتی هزارپا خداتونن فروخت سینما منفجر شد؟ هرچیزی که پر فروش میشه الزاما خوب و ماندگار نیست اینا دو روز بعد فراموش میشن . این همه آهنگ بعد گلشن آش
از این سریالهای شبانه تلویزیون کدومش رو می بینید؟ الان شبکه ۳ گاندو داره. شبکه ۲ دکتر ماهان و شبکه ۱ عروس تاریکی یا بوی باران. به نظرم شبکه ۱ از همه بهتره. هان؟ فقط این دختره ستایش که اسمش تو این فیلم ترانه است دیگه شورشو در اورده از بس فوضولی می کنه :))
به نظرتون هر روز زندگی کردن با ادمی که وضعیت مالی مساعدی نداره و هی باید دودوتا چارتا کنین مبادا اخر ماه کم بیارین سخت تر هست یا زندگی با یه ادم منفی باف؟ از این مدلی ها که همش غمگین هست و فکر میکنه اطرافیانش ترکش میکنن و الان دچار بیماری بدی میشه و....
دیروز دو سه ساعتی داشتم توی google photos می‌گشتم. از پنج شش سال پیش تا امروز، هر عکسی که گرفته بودم رو نگه داشته بود. بی اونکه کار داشته باشه کدومش یادآور یه خاطره‌ی خوبه و کدومش یادآور یه خاطره‌ی بد. کدومش رو یه روزی گرفتم که خیلی آروم بودم و کدومش رو توی یه روزی که به طور وحشتناکی حالم بد بوده و غمگین بودم. برای من که از در و دیوار عکس می‌گیرم و موقع عکس گرفتن گاهی ذهنم پر از آشوبه، دیدن خیلی از اون عکس‌ها یادآور خیلی از آشوب‌های ذهنیم بود. خیلی
 
حتما با خودتون فکر کردید که در بین این همه فیلم های جور واجور که داره از همه جا منتشر میشه کدومش به درد من میخوره ؟
آیا هیچ تاثیری در زندگی من داره ؟
آیا ارزش داره فیلم هایی که دیدم رو به کسی معرفی کنم ؟
به نظر من با توجه به سیستم فیلم های الان میشه راحت حدث زد که آخرش به کجا می رسه و چی میشه
 
برای مثال ،
دو نفر عاشق هم میشن و با کلی تلاش و سختی آخر فیلم با هم ازدواج می کنن .
 
یا یه قهرمان و میارن که میاد انتقام خون خانوادشو میگیره و یا اینکه یه شخ
خیلی شکست خوردم و خیلی برنامه ها ریختم و خیلی اعصاب خوردی ها داشتم تا بالاخره فهمیدم:
هرکاری کنی همه برنامه های خوب از فردا اجرا نمی شن!
 
نمیشه که از فردا هم یرب ورزش کنی، هم شیرینی نخوری، هم مهربون باشی، هم 20 مین مطالعه کنی، هم برنامه های بچه ات رو اجرا کنی ...
با اینکه همش ریزه ریزه و بنظر عملی میاد و هر کدومش یک ماه طول میکیشه تا اجرا بشه یا جا بیفته!
با این همه کاری که داریم پذیرش این موضوع خیلی سخته ولی گویا چاره ای ندارم!
یه سوال
بین گوشیj5pro و a20s کدومشو انتخاب می کنید؟!
 
حس میکنمa20sصفحه نمایشش یکم بی کیفیت تره ازj5هست
حتی دوربین سلفی j5بالاتره
a20s سه تا دوربین داره اما بالاترین کیفیتش اندازه همون دوربین تکj5هست
 
من a20sدوست دارم چون صفحه نمایشش بزرگتره اما خب دوربین سلفیش بی کیفیت تره و همینطور بنظرم صفحه نمایشش بی کیفیته
 
 
شما کدومو انتخاب میکنید؟!
اگر این مدلارو دارین کدومش بهتر بوده براتون؟!
امشب خیلی آروم عاشقی می‌کنم. علیرضا قربانی تو گوشم میگه: چو من در این سکوت شب/ تویی ز شب نخفتگان. دارم عباس معروفی می‌خونم و همه چیز آروم‌ه و به طور یکنواخت و دوست‌داشتنی‌ای غم‌گین‌. وقتی انقدر آرومم فقط دلم برا نگاه‌های مهربون و اطمینان‌بخش و بغل های آرامش‌بخش تنگ میشه. برای اطمینان از اینکه حالش خوبه.
 
+ ددلاین ۶ تا از تکلیف ها فردا و پسفرداست. و هیچ‌کدومش رو انجام ندادم:| دقیقه ۹۰ ای ترین موجود عالمم.
++ امشب به طرز آرامش‌بخشی عاشقم.
+++
خدا کیه؟؟
آیا خداوندی که همه جا رو میبینه رو بهش خدا میگن یا خدایی که نمیبینه و نابیناست؟؟؟
 
آیا امام زمان(عج)  که فرستاده خداوند است، مث خدا همه جا رو ببینه بهش میگن از طرف خدا اومده یا مث من باشه؟؟؟
 
آیا  الان امام عصر(عج) پنهان و غایب از نظرها و چشم هاست؟
 
آیا امام معصوم(عج) رییس کل جهانیان،
جانشینی شبیه به خود گذاشته است یا متفاوت؟؟
 
از نگاه ولیعصر(عج) ذره ای تفاوت در جانشین  و نایب با او؛ دشمنی ست یا دوستی حقیقی؟؟؟؟
 
آیا »»» عقل  شما  «
آقای ر  چند وقتی هست از زندگیم حذف شده و رفته تو کون خر. خدارو شکربلاکش کردم.
مردای ایرانی فقط به بهانه آشنا بودن یه اسمی رو خودشون و رابطه میذارن که راحت تر بکن بکن راه بندازن. مثلا مث آقای ر بگن که دخترم ما پدر و دختر هستیم!
بابا های واقعی ایرانی اصن توجه خاصی به دخترشون ندارن مگه اینکه دختر وابسته باشه.
خیلی راحتترن که دخترشون رو چند وقت نبینن که خدایی نکرده خرج و مخارج شون بالا نره و دختر ازشون پول بخواد.
بابا ها خودشون دیگه بابا نیستن. این ع
۳روزه میخوام فایلای جدید دو تا درسی ک استاد اپ کرده رو گوش کنم ولی به ثمر نمیرسه!
وسطاش خوابم میگیره.. بسکه صداش یکنواخت و خواب آلوده و حرفاشم تکراریه!
یعنی اینقدر تکرار میکنه که رسما اسفالت میشیم
بدتر ازون اینه که هدف ازین دو درس بکل نامعلومه برای همه!!
باز بدتر از این هم هست و اون اینکه مطالبش بشدت شبیهن طوریکه تشخیص نمیدی کدومش کدومه؟
منم در حق هودم نعمت و تمام میکنم و میرم رو تخت دراز کش با بالشت و پتو گوش میسپارم که اگه خوابم گرفت سریع اجر
سلام، میدونید سلام یکی از کلمات مورد علاقه منه.
یه مدته دارم سعی میکنم پوست بندازم این پوست انداختن یک سال اندی طول کشیده و هنوز ادامه داره، کم کم شناختم از خودم کامل میشه، اینکه میدونم من ادم کمال طلب کنترل گرایی هستم، که اگر اختیاراتم کم بشه حالم بد میشه، دارم مدتی سعی میکنم از کنترل دنیا دست بکشم، از اینکه توی باند دوستام باشم که سیاه و سفیدن خودمو بیرون کشیدم، دارم سعی میکنم از کنترل کردن خودم دست بردارم، برای اینکه بهتر بدونم چی دوست دا
۱: زندگی عجب داستان پیچیده ای داره. عجب ناگفته ها و ناپیدا شده ها! هر روز یه ایده ی جدید، یه تیوری جدید می یاد و یا اینکه بوده و تو تازه پیداش می کنی! اینکه چطور شد که ما این شدیم، رفتارهای ما چطور شکل گرفت! ما به عنوان ادمیزاد، از کجا امدیم و چطور شد که از مرز بی نهایت بد تا مرز بینهایت خوب متنوع شدیم! اصلن مرز خوب و بد چطور شکل گرفت؟ مردم جامعه را می سازند یا جامعه مردم را؟ کدومش اول اگاهانه اتفاق افتاد...زندگی عجب داستان پیچیده ای دارد. 

ادامه مط
- از دوستای زهرا؟
+ آره، ورودی 92 مهندسی پزشکی بودن دیگه.
-ف******ک
+هم ورودی بودن
- هعییی، دارم فکر می‌کنم اگه از بچه‌های ما بود چقدر حالمون بد می‌شد.
+ حتی الان هم که نیست حالم بده
- آره. چقد اتفاق تو چند روز!
+ خسته شدم دیگه
- واای! شت! اصلا نمی‌تونم تمرکز کنم
+منم
-اتفاق پشت اتفاق
+حتی وقتی به این فکر می‌کنم که ببین شرایطو، بخون تو باید بری هم حالم بد میشه
+ چرا نمیشه همینجا مثل آدم زندگی کرد؟
- رفاه حنی 0 هم نیست. زیر 0عه. جبر جغرافیایی وجود داره، میبین
همیشه آرزوی یه همصحبت، یه همراه که بتونم در کنارش تمامِ خودم باشم 
پیشش، خودم را سانسور نکنم، رو داشتم
به وقتِ حرف، افکار و احساساتم رو دستچین نکنم
بدون ترس و دلهره، از دنیای افکار و احساساتم پرده بردارم
دلهره قضاوت و سرزنش!
دلهره‌ای که اشتباهی نبوده و نیست
و همیشه همراهم بوده
شده آرزو باشه براتون وقتی افکار رو،بردوشِ کلمات میذارید، مخاطب‌تون بفهمه اونارو حتی اگه هم نظر نباشه
حتی با تفاوت دیدگاهها،بتونید راحت ودر کمال احترام حرف بزنید
یجوری ام الان که نمیدونم چجوری..
میخوام کاری انجام بدم که نمیدونم دقیقا چکاریه
دلم از چیزی گرفته که نمیدونم چیه..
یعنی کاری ازم براش یر نمیاد
یکی از نعمت های خدا هم نعمت درد و دل کردنه..حرف دل رو زدنه..
که اصلا در من وجود نداره اصلا..
ته تهش اینه بیام اینجا بنویسم که اکثر مواقع هم میره توی پیش نویس ها یا حذف میشه..
شدم یه مخاطب خالی الذهن که که کلی فکر تو کلش میتابه و رو هیچ کدومش نمیشه تمرکز کرد .حوصله فکر کردن هم ندارم حتی:))
بیاین یکاری بکنیم حال و
کتاب سئو برای همیشه یکی از کتاب هایی است که توسط گروه وبسیما تهیه شده و جزو کتاب هایی است که به صورت رایگان میتونید دانلود کنید. هرچند برای ما ایرانی ها جا افتاده، تنها چیزهای پولی با ارزشند و هرچقدر هم قیمتش بالا باشد ارزشش بیشتر.
اگر به صفحه سه کتاب برتر در زمینه سئو نگاهی بیندازید، میبینید که لینک دانلود چند کتاب قرار داده شده که هر کدام ارزش و بار محتوایی بالایی دارند.
چه بسیارند کسانی که در دوره های پولی سئو شرکت می کنند و در نهایت همان چ
تا حالا به این فکر کردید بدترین موقعیت های متضاد توی زندگیتون چیه که اعصابتون خرد میشه
برای من چایی خور چایی دوست بدترین تضاد اینه که همزمان دلم چایی تازه دم داغ و آب هندونه خنک باهم بخواد 
یعنی الان با یه دستم به دسته قوری گرفتم یه دستم به ظرف آب هندونه  موندم کدومش رو بخورم  هر دوتاشم رو به شدت میخوام  الان دارم فک میکنم اگه چایی بریزم تو آب هندونه و باهم بخورم چی میشه  
هم زمان که دارم به چایی آب هندونه باهم فکر میکنم دارم تحلیل میکنم چرا ظ
 
دوست دارم بیشتر کتاب بخونم و بیشتر گیتار تمرین کنم . حتی حالا دلم میخواد برگردم و دوباره یه سری از کتاب‌های درسیمو بخونم . چون وقتی تو محیط کار قرار میگیری میفهمی کدوم یکی از اون درس‌ها واقعا لازم و کاربردی بود و کدومش مزخرف و حاشیه.بگذریم،میخواستم بگم این روزا خیلی دلم میخواد که بیشتر به هنر و ادبیات مشغول باشم چون کاملا احساس نیاز کردم بهشون و فهمیدم که چقدر واسه ادامه دادن بهشون نیاز دارم . اما دائم شیفتم و زمان‌هایی که خونه‌م اونقد خ
میگه ما توی عشق هیچوقت شانس نداشتیم، با اینکه نمیبینه سر تکون میدم و مینویسم آره،میگه میدونی چرا؟ چون همیشه از تمامِ وجودمون برای طرف مایه میذاریم غافل از اینکه اون حتی برای احساساتشم حساب و کتاب داره،میگم آره شانس هیچوقت با ما یار نبوده.
 
ساعت که ۰۰:۰۰ شد، میگه الان دیگه یه روزه وارد بیست شدی،بیست سالگی چطوریه؟ میگم همونطوری که نوزده سالگی بود و هیژده سالگی بود و الی آخر،میگه ایشالا سال خوبی برات باشه میگم اگه بذارن،صبح تا صبح که از خواب
سلام
شاید موقع خروجی گرفتن در نرم افزار پریمیر (حتما در نرم افزار دیگر هم وجود خواهد داشت) متوجه حق انتخاب بین دو گزینه ACC و MPEG شده باشید.
ببینیم کدومش بهتره!

هر دو، دو مدل معروف از الگوریتم های پخش صدا هستند
MPEG طیف وسع تری از ظرفیت های صدا را پوشش میدهد (البته در سال های گذشته)
AAC یا Advanced Audio Coding زیر مجموعه از الگوریتم MPEG محسوب می شود.
در حال حاضر ACC همه گیرتر شده و تمامی دیوایس های معروف از جمله APPLE خودشو وقف داده اند. اما همچنان ادعا میشود که دیو
سلام بر همه عزیزان
من پسری هستم حدود 24 ساله، تا حالا چندین مدل ریش تراش و انواع ژیلت ها رو تست کردم، متاسفانه هیچ کدومش پاسخگوی نیاز من نبوده، لطفا از تجربیات تون بگید.
چه ژیلتی بگیرم صورتم رو میتونه سفید سفید کنه طوری که کسی میبینه فکر کنه اصلا صورتم مو نداره، لطفا از تجربیات تون بگید که ژیلتی بگیرم و کف اصلاح و افترشیو خوب هم معرفی کنید، هم نام و مدل ژیلت رو بگید، هم کف اصلاح و افترشیو رو .
سپاس فراوان از همه عزیزان ببخشید که وقت تون رو گرفتم.
یکسال پیش یه قراردادی با یکی بستیم 
الان بعد یکسال هنوز دنبال پولمون میدوییم... حالا بعد یکسال طرف دبه دراورده و نمیخواد پرداخت کنه! 
امروز با رئیس صحبت کردم و گفتم جریان این شده و من اعصاب ندارم واقعا با این آدم بجنگم چیکار کنم؟ 
از طرفی میگم برم شکایت کنم از طرفی میگم ولش کن دیگه این که یه زندگی حسابی نداره حالا یه شکایت هم بیاد روش! 
رییس خیلی اروم توضیح داد دو تا کار میتونی انجام بدی:
کلا پرونده شو ببندی و بسپری دست خدای خودش و اعصابتو بیش ا
علم بهتر است یا ثروت ؟ نوستالژیک ترین سوال در طول زندگیه  تقریبا همه ی ما .
وقتی نوبت به نوشتن انشا با موضوع ( علم بهتر است یا ثروت) میشد،اگر بخوام واقع بینانه بگم تقریبا اکثر ما به این فکر میکردیم که الان چی بنویسم که معلمم بیشتر خوشش بیاد و یه بیست خوش آب و رنگ با یه برچسب صد آفرین خوشگل بچسبونه پایینه انشامون، اما غافل از این که تقریبا همیشه دودل بودیم و نمیدونستیم کدومش بهتره چون همیشه از قدیم در ذهن ما نوشتند که علم جدا از ثروته،هرکس علم د
علم بهتر است یا ثروت ؟ نوستالژیک ترین سوال در طول زندگیه  تقریبا همه ی ما .
وقتی نوبت به نوشتن انشا با موضوع ( علم بهتر است یا ثروت) میشد،اگر بخوام واقع بینانه بگم تقریبا اکثر ما به این فکر میکردیم که الان چی بنویسم که معلمم بیشتر خوشش بیاد و یه بیست خوش آب و رنگ با یه برچسب صد آفرین خوشگل بچسبونه پایینه انشامون، اما قافل از این که تقریبا همیشه دودل بودیم و نمیدونستین کدومش بهتره چون همیشه از قدیم در ذهن ما نوشتند که علم جدا از ثروته،هرکس علم د
علم بهتر است یا ثروت ؟ نوستالژیک ترین سوال در طول زندگیه  تقریبا همه ی ما .
وقتی نوبت به نوشتن انشا با موضوع ( علم بهتر است یا ثروت) میشد،اگر بخوام واقع بینانه بگم تقریبا اکثر ما به این فکر میکردیم که الان چی بنویسم که معلمم بیشتر خوشش بیاد و یه بیست خوش آب و رنگ با یه برچسب صد آفرین خوشگل بچسبونه پایینه انشامون، اما غافل از این که تقریبا همیشه دودل بودیم و نمیدونستیم کدومش بهتره چون همیشه از قدیم در ذهن ما نوشتند که علم جدا از ثروته،هرکس علم د
علم بهتر است یا ثروت ؟ نوستالژیک ترین سوال در طول زندگیه  تقریبا همه ی ما .
وقتی نوبت به نوشتن انشا با موضوع ( علم بهتر است یا ثروت) میشد،اگر بخوام واقع بینانه بگم تقریبا اکثر ما به این فکر میکردیم که الان چی بنویسم که معلمم بیشتر خوشش بیاد و یه بیست خوش آب و رنگ با یه برچسب صد آفرین خوشگل بچسبونه پایینه انشامون، اما قافل از این که تقریبا همیشه دودل بودیم و نمیدونستین کدومش بهتره چون همیشه از قدیم در ذهن ما نوشتند که علم جدا از ثروته،هرکس علم د
سلام 
خیلی سردرگم هستم و بحث سلامتی در میون هست. میخواستم از دوستان بپرسم بین ضد آفتاب کرم پودری گارنیر و ضد آفتاب رنگی جیبلی ۳۰ درصد کدومش بهتره و راضی هستین ازش؟ 
من پوستم معمولیه و میخوام فاقد چربی و سبک باشه، رنگش هم خیلی روشن نباشه و بشینه روی پوست.
مرسی کمکم کنین
مرتبط:
مشورت در مورد خرید کرم ضد آفتاب
راهنمای خرید کرم ضد آفتاب رنگی
معرفی ضد آفتاب کرم پودری
انگار "هرچی یه حکمتی داره" بودیم و بعد دست و پا درآوردیم! داستان زندگی‌مون شده شبیه یه فیلم سینمایی که نقش اولش یا حامد بهداده یا نوید محمدزاده. شدیم شعرهای یغما گلروئی. مثل مزه آدامس موزی‌های تقلبی که نه تنها تلخی دهانت رو از بین نمی‌بره، بلکه تلخ‌تر هم می‌کنه. مثل آسمونی که تکلیفش با خودش مشخص نیست و برف و بارون رو قاتی پاتی می‌فرسته پایین. مثل متروی تهران که یکی جوراب می‌فروشه و یکی ویولون می‌زنه. حکایت اون پسری که عشقی می‌خواست سیگار
دیگه واقعا خیلی پر رویی میخواد توی چشم ملت نگاه کنی ،دستاتو بزاری روی کمرت و قیافه ی حق بجانب بگیری که توی رسانه ی ملی اعلام کنی که مردم دارن سیاه نمایی میکنند و خبر کذب نشر میدن و فوت یه فرد بر اثر خودکشی از فقر نبوده ؟!!!!!! خیلی پرو رویین شما اگه این خبر دروغ بود ، دیگه خیلی دیر شده که ی دروغ های راست رو پامال کنید ،یعنی ما واقعا نداشتیم کسی که از فقر که مسبب اون اختلاس میلیاردی آقایان و خرید جزیره ی آقازاده هاست ،دست به خود سوزی بزنه ؟؟!!! یا نه
به این وویگولنزج "قوت لایموت"!

قرار بود سیزدهم شب برسم خونه. دیروز گفتن که شبانه راه میفتیم تا صبح سیزده خونه باشیم، ولی احتمال اینکه جاده بسته باشه و تو راه بمونیم هم هست. منم به خاطر همین به خانواده اطلاع ندادم که راه افتادیم. خالا امروز اهالی محترم منزل رفتن یه چیزی رو به در کنن! منم که تو اون سفر اصلا تو فاز این به در کردنا نبودم، این واقعه‌ی مهم تاریخی رو فراموش کردم! و امروز پشت در موندم :| با یه کوله‌ی سنگین :| زنگ همسایه رو زدم رفتم داخل،
فرض کنید:
یه عربده کش توی یه خیابون داره به یه نفر تعرض میکنه, پولشو, گوشیشو یا به یه زن جون ...
عکس العمل مردم چیه؟ اصن یه عابر فرضی را در نظر بگیر, چیکار میکنه؟ 
1- یواشکی از صحنه دور میشه؟(بدون اینکه جلب توجه کنه)
2- به 110 زنگ میزنه و فلنگو میبنده؟
3- میره دور وای میسته و میخاد ببینه آخر داستان چی میشه؟
4- به بغل دستیش میگه زنگ بزنه و خودش میره وسط در دفاع از مظلوم؟
 - یا ... 
مردم الان یا مردم 40-50 سال پیش, مردم  روستاها و شهرهای کوچیک  یا  مردم شهرهای ب
سلام
خدمت کاربران گرامی، راهنمایی میخوام بکنید منو در معرفی پنکیک فاقد چربی برای پوست چرب. لطفا قیمتش رو هم بگید.
کرم پودر فاقد چربی هم معرفی کنید، یه سوال دیگه، کرم پودر هایی اصل و تقلبی رو از کجا میتونم تشخیص بدم، خب یه کرم چه چیزهایی باید داشته باشه که بشه فهمید اصله، بعد این پد پخش کننده آرایش کدومش بهتره، پد تخم مرغی چطوریه، خوبه یا نه.
بعد چطوری این باید تمیز کرد، با صابون یا شامپو بچه، هر چند وقت باید اینو عوضش کرد، بعد من برای پاک کر
دنیا جای بدیه، ولی ارزش جنگیدن داره:) 
گام اول
بذارین با یه مثال شروع کنم. اگر دیده باشین توی سیرک برای رام کردن گربه‌سانان، یک شلاق همراهشونه و یک چهارپایه کوچک. شلاق قراردادیه بین گربه‌سان و اون آدم. اما نقش چهارپایه چیه؟ وقتی حیوون عصبانی می‌شه و داره وحشی می‌شه، سریع چهارپایه رو از سمت پایه‌هاش می‌گیرن سمتش و این‌جا اون شیر یک اشتباهی می‌کنه. هم‌زمان به چهارتاپایه نگاه می‌کنه، گیج می‌شه و سیستم عصبیش مختل می‌شه. و این‌طوری سلطان
احساس میکنم هی بعد هر اتفاق من کمر راست میکنم و میگم صبورم هنوز، خدا هم میگه پس اینو داشته باش!!!!
جدا از اینکه بر عکس هر سال، امسال بوشهر تصمیم گرفت اواخر شهریور خونه بده و وسایل من صد تیکه شد و یه تیکه‌ش رفت برازجون خونه پرسونل همسر، یه مقدارش رفت بوشهر خونه یکی از دوستاش، یه مقدارشم ریختیم تو ماشین که ببریم شیراز کهههههه... تو پلیس‌راه برازجون جلومونو گرفتن و گفتن ماشین باید بره پارکینگ! :/
ماشینو به نام نزده بودیم، کسی سند به نامشه توقیف ا
دیشب که زدم زیر گریه کلی حرف زد برام، از مهسا از کارام از...‌
آخرشم ازم خواهش کرد کیف پیش خودش بمونه، نذاشت ببرمش اتاقم، منم قبول کردم به شرطی قول بده وقتی امروز حالم سرجاش اومد درباره اش حرف بزنیم بازم.
امروز دیگه خوب بودم خوبه خوب.،گفت بریم خرید؟ 
گفتم خرید چی؟
گفت خرید مهر، بریم؟
گفتم بابا من خریدامو دیروز کردم خرید ندارم
گفت من دارم، نمیای؟
باهاش رفتم...تو مغازه گفت کمک می کنی ؟ گفتم من که نمی دونم شما چی میخواید! گفت هر چی دیروز واسه خودت گ
سلام دوستان 
پسری هستم بین ۲۵ _۳۰ و مدارک تحصیلی بالایی هم ندارم، مشکل من اینه که نمیتونم تصمیم گیری کنم وارد چه تخصصی بشم تا اون رو یاد بگیرم، هر سال هم عمرم بیهوده میگذره و من همون آدم پارسال هستم بدون هیچ شغل و تخصصی.
همه میگن علاقه ت چیه، خب سردرگم شدم، نمیدونم علاقه م چیه؟ شاید بخاطر اینه که زیادی درباره شغل ها فکر میکنم که ببینم کدومش خوبه، آینده ش رو پیش بینی میکنم و هزار فکر دیگه و این باعث میشه بین شغل ها سردرگم بشم، آخرش هم به نتیجه نم
سلام 
من یک دختر ۲۲ ساله هستم، دانشجوی ارشدم، در دوران لیسانس تعداد دخترهای کلاس مون خیلی زیاد بود و لازم نبود با پسرها در ارتباط باشم، اما تو دوران ارشد برای انجام پایان نامه لازمه دائم با پسرها هم صحبت باشم، علاوه بر این رشته ی من آزمایشگاهیه و باید دائم تو آزمایشگاه باشم.
راستش خیلی میترسم از پسرها، همه ش میگم نکنه حرکتی انجام بدم که تحریک کننده باشه، نکنه حرفی بزنم که روشون به روم باز بشه، راستش همه ش میترسم پشت سرم حرف های نامربوط بزنن
عجب دنیای بدی شده امروز به راحتی آب خوردن دروغ تحویل هم میدیم ودروغ پاشی میکنیم انگار راست . توی زندگی روز مره خیلی راحت دروغ میگیم
انگار نه انگار که دروغ از بزرگترین گناهان کبیرست حتی گناهش از قتل و زنا هم بالاتره .
یه جوری غرق دروغ گویی میشیم که خودمونم باورمون میشه دروغمون رو .به راحتی به دوستانمون عزیزترین کسانمون دروغ تحویل میدیم که به کجا برسیم ؟
به هیچ جا فقط میخوایم کار بدمون رو پشت این دروغ مخفی کنیم یا توجیه کنیم غافل از اینکه اولین
سعی کردم عقب موندگی برنامه رو جبران کنم اما هنوز مونده تا تموم بشه. یه غم بدی تو وجودم حس میکنم. یعنی دوباره اومده سراغم؟ من که کاریش نداشتم چرا باید دوباره اینجوری بشم. احساس میکنم یه چیزی نیست. یه چیزی کمه. احساس میکنم هیچ کدوم از معایبم درست نمیشه که بدتر هم میشه. احساس میکنم فقط زمان کمی مونده تا بتونم بشنوم. میترسم یروز صبح از خواب بیدارشم ببینم برای همیشه دنیا بی صداست. این کابوس بعضی از روزهامه. احساس میکنم شنواییمو باید صرف چیزای بهتر
_ماه بانو  نگران مامان هماست که سرما خورده،برای تغییر فضا دست میندازم گردنش و میگم "هما جون همون ققنوس خودمون هست بابا چندبار از توی خاکستر خودش اوج گرفته :))) ببین نه دیابت،نه بیماری قلبی،نه سکته،نه از کار افتادن کلیه هیچ کدومش اثری نداشت ،شرط میبندم این کرونا هم تکون نده خیالت راحت"
درحال که خنده اش گرفته یواش نیشگون ریزی میگیره و میگه "زبونت رو گاز بگیر دختر،خدا نکنه کرونا باشه"
 
_میام خونه و میبینم اسپری الکل ضدعفونی کننده روی میز نهارخو
دیدین آدم یه وقتایی یه جاهایی گیر می‌کنه که نمی‌دونه اصن چی‌کار می‌شه کرد؟ انگار نه راه پیش براش مونده و نه راه پس. «نه مقام ایستادن، نه گریزگاه دارم.»هی از خودش می‌پرسه حالا باید چی‌کار کنم؟ چی‌کار کنم؟ این فکر مثل خوره می‌شینه به جونش. با این فکر می‌خوابه و با این فکر بیدار می‌شه. همه‌ش با خودش می‌گه کاش اصلا دنیا توی همین روزاش می‌موند. یا همین‌جا تموم می‌شد. که من مجبور نباشم به این فکر کنم که بعدش چی می‌شه؟ وقتی ایده‌ای راجع به آ
دیدین آدم یه وقتایی یه جاهایی گیر می‌کنه که نمی‌دونه اصن چی‌کار می‌شه کرد؟ انگار نه راه پیش براش مونده و نه راه پس. «نه مقام ایستادن، نه گریزگاه دارم.»هی از خودش می‌پرسه حالا باید چی‌کار کنم؟ چی‌کار کنم؟ این فکر مثل خوره می‌شینه به جونش. با این فکر می‌خوابه و با این فکر بیدار می‌شه. همه‌ش با خودش می‌گه کاش اصلا دنیا توی همین روزاش می‌موند. یا همین‌جا تموم می‌شد. که من مجبور نباشم به این فکر کنم که بعدش چی می‌شه؟ وقتی ایده‌ای راجع به آ
فروردین ماه که به طور جدی شروع کردم به درس خوندن حتی به خودم اجازه ی فکر کردن در مورد روزی یازده ساعت خوندن رو نمیدادم...فکر میکردم نشدنیه...یادمه وقتی برای اولین بار به دوازده ساعت رسیدم از خستگی درحال مرگ بودم و تا مدتی هم نتونستم دوباره تکرارش کنم...اولین باری که سیزده ساعت خوندم?از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم و حتی عکس کرنومترم رو به عنوان رکورد توی گوشیم نگه داشتم...حالا رسیدم به سیزده و نیم ساعت...به راحتی...بدون خستگی و حس متلاشی شدن...طو
 
مافیای تحقیق
میگن هر چی شنیدیو تحقیق کن 
تا اینجاش مث ماست
اما اونا میگن هرررر چیزی که تو اینترنت و کتاب و... نبود
یعنی نیست!!!!
 
عملا افراد رو در عوام بودن با گفت گوی مانع کننده و تحلیل برنده(ابلیسی)
نگه داشتند!!!!
 
اینجام مث مافیای شیک و باکلاسه 
از اینورم با هک و فیلتر و سایر موارد، مدعی هستند که «««چون نیافتی؛ نیست»»»
مگه سوپری های داخل خیابان شهرتون 
«« در کتابها و اینترنت و تلگرام»» ثبت شدند؟؟؟؟
خب حالا چون ثبت نشدند پس نیست؟؟!!!!
اینطور ن
اول از همه اینکه اگه استاد شم قطعا استاد فلسفه میشم^_^ فلسفه ساما عشق منه . هرگز بهش خیانت نمیکنم.
من بجز فلسفه ساما فقط راجع به اکسو و بیتوبی و انیمه میتونم وراجی کنم و فکر نکنم کسی بخواد سر کلاس اونا بشینه:)))
تازه فلسفه رو خوب توضیح میدم، جدی میگم! اخه فلسفه اصلا سخت نیست فقط بیان کتاب ها پیچیده است، من اون گره های کتاب ها رو باز میکنم و صاف و صوف تحویلش میدم^^
بعدش اینکه اولین جلسه که رفتم سرکلاس بهشون میگم که ببینید بچه ها، من فلانیم. من نیومدم
یادته تازه از آلمان اومده بودم؟ یادته یه ۱۰۰ دلاری گذاشتم روی میز و گفتم پول خوشبختی میاره؟ یادته گفتم به خاطر تو برگشتم؟ یادته بارون میومد و چتر نداشتیم و گفتی من که موهام چتری عه فکر خودت باش؟ یادته قرار بیست و چهارمون کافه باکارا بود؟ باکارا یا باراکا؟ کازابلانکا رو یادته با هم دیدیم؟ یادته مقاله دادیم واسه کنفرانس سیستم های تهویه مطبوع؟ یادته گفتم ادبیات‌ رو ۷۵ زدم، شیمی رو ۴۵؟ یادته داشتی فرایند شیر اختناق رو توضیح می دادی و من گفتم م
یک صفحه پشت‌وروی کلاسور فرضیه‌های جغرافیایی بنویس و نتیجه؟ شونزده. آره، شونزده. از دستش عصبانی شدم. خودش مگه نگفت؟ ده بار گفت که نمی‌خوام کتابو حفظ کنید، سوالام مفهومیه. سوالاتو مفهومی جواب دادم، کدومش از حرفای خودت یا از متن کتاب بود؟ هیچ‌کدوم! همه رو از خودم نوشتم و نتیجه شد شونزده. دیگه یادم می‌مونه که به حرفاشون اعتمادی نیست. ازت خوشم می‌اومد خانوم عب، خیلی به نظرم خفن بودی. از خفنیتت کاسته شد برام. معلم نباید دروغ بگه.
اگه اون روز به
صدای زنگ آیفون و خبر از اومدنش،نفهمیدم چطور خودمُ به در رسوندم ،صداش میاد با گیتار کوچیک تو دستش،بغلش میکنم همش هشت روز ندیدمش اما واسم یه عمرِ. دستش دور گردنم حلقه میکنه صورتم میبوسه،منم می بوسمش به تلافی تموم چند روزی که ندیدمش.
دونه دونه خریداش نشون میده، با ذوق راجع هر کدومش توضیح میده.بعد بهم میگه چشمات ببند، چشمام بستم ،بهم گفت دستت باز کن ،منم دستم باز میکنم ،یه عالمه صدف که تومشت کوچیکش جا داده میزاره تو دستم ، با هیجان خاصی میگه: خا
سلام دوستان
مدتیه میخوام برای آشپزخونه یه هود بخرم، ولی نمیدونم چه مارکی بخرم. خیلی هم تو اینترنت جستجو کردم‌. پیشنهادهای مختلفی دیدم که بعضا ضد و نقیض بودن، واقعا موندم چی بخرم؟
برندهای مختلف مثل اخوان، کن، بیمکث، استیل البرز و ... هستن که نمیدونم کدومشون خوبه، خواستم بگم اگه لطف کنید و از تجربه تون بگید و اینکه چه هودی استفاده میکنید و به نظرتون کدومش خوبه؟
ممنون میشم حتما نظرتون رو بنویسید که من از بین همین نظرات میخام انتخابم رو انجام ب
سفر بودم و کلی حرف داشت سفر که قطعا همه ش گفتنی نیست اما بعضی هاش رو دوست دارم به مرور بنویسم، مخلوط با اتفاقات و فکر های خارج سفراول_دل موجود عجیبیه، محبت کاری رو با آدم میکنه که خیلی وقت ها منطق از توضیحش عاجزهیه جا خوندم که دنبال کسی که نمیخوادت بودن و دوست داشتنش رو نمیفهمیدن، خب فکر میکنم من میفهمم، چون دل عجیبه و محبت عجیب تر، کاری باهات میکنه که دردت بگیره اما نتونی اون درد رو بذاری کنار_دقت که میکنم،معمولا آدمهایی که محب ن شبیه محبوبش
فکر میکنم به اون لحظه اصابت موشک که خلبان چکار کرد؟
مات و مبهوت بوده چند ثانیه شوک زده
ولی خودشم میفهمه کاری دیگه ازش ساخته نیست
شاید پیج میکنه تو میکروفن هواپیما و میگه: مسافرین عزیز متاسفانه یک موشک به هواپیما اصابت کرده و تا کمتر از یک دقیقه دیگه از آسمان به زمین خواهیم افتاد
و فکر میکنم اون موقع یه مامان دستای بچه اش را محکم میگیره تو چشماش نگاه میکنه و تو تکان های سخت هواپیما با لبخندی تلخ شیرین ترین دروغ رو میگه که عزیزکم نگران نباش چیز
خیلی با خودم کلنجار رفتم تا همین چند خط رو هم بنویسم...
وضع وبلاگ آشفته هست،مثل وضع افکار و زندگی من.قرار نبود به روز کردن وبلاگ اینقدر دیر به دیر باشه،قرار نبود اینقدر مطالبش گنگ و مبهم باشه...همونطور که قرار نبود من اینهمه کار نکرده داشته باشم،کارهای نیمه تمام....
کلی کتاب دور و برم ریخته،کلی فیلم دارم که باید ببینم،کلی آموزش تایپوگرافی و طراحی هست که برای بهبود مهارتم باید یادشون بگیرم،اما دریغ از "دست" و "دل" که به کاری بره...
احوال این روزها
برام عجیب بود که تو چند هفته‌ی گذشته چندبار وضعیتم رو چک کرده، البته به هیچ کدومش واکنشی نشون نداد اما خب همین که وضعیتم رو چک می‌کرد می‌تونست قدم موثری باشه! 
داشتم بعد از چند وقت پروفایل‌ها و استاتوس‌های واتس‌آپم رو چک می‌کردم که رسیدم به پروفایلش، همون عکس همیشگی بود ولی استاتوسش عوض شده بود، نوشته "بیا دستم بگیر افتادم از پا، نزار جون بسپارم اینگونه تنها" به عکسش خیره شدم و چندین بار استاتوسش رو زمزمه کردم، اولش فقط اشک بود ولی کم‌
سلام
میخواستم راجع به آزمون استخدامی آموزش و پرورش ازتون سوال بپرسم. من تو سایت ایران استخدامم پرسید منتها کسی جواب نمیده. اگه میشه و کسی میدونه لطفا به این سوالات جواب بده؛
1- اول اینکه فرق استادکار و هنرآموز کامپیوتر چیه؟، تفاوت فقط در حقوقشونه؟، در محل کارشون؟، تعداد واحدهایی که باید تو دوره پاس کنن؟
کدومش بهتره؟، یه توضیحی راجع بهشون بدید.
2- دوم اینکه اگه من شهری قبول بشم خارج از استان محل زندگیم باید تو همون شهر تدریس کنم؟، من دفترچه س
واقعا از همین جا تبریک میگم به تمام کسایی که توی زندگیشون هنر موازیکاری رو بلد هستن. 
مثلا هم کار میکنن هم درس میخونن. یا هم درس میخونن و هم یه رابطه ی جدی رو هندل میکنن. 
و یا هر ترکیب دوتایی دیگه ای... که هر کدومش به تنهایی کلی از ادم CPU میگیره.
++این روزها گاهی اوقات ناامید میشم. میگم یعنی من میتونم هم درسای ترم هفت و هشت رو هندل کنم و هم ارشد همون رتبه ای که میخوام رو داشته باشم؟ هنر موازی کاری کم هنری نیست. شاید برای خیلی ها ارشد قبول شدن مسخره ب
کتاب نگاهی به عکسها ، نوشتهٔ جان سارکوفسکی ، ترجمهٔ فرشید آذرنگ ، نشر سمت
از میان تمام عکسهایم ، آنهایی که بیشترین معنی را برایم دارند، عکسهایی اند که مرا بر انگیخته اند تا آنهارا از دیدگاهی معین ، در لحظه ای معین و نه هیچ چیز دیگر ، به وجود بیاورم و این که برای تهیه ی انها ، از تواناییهایم به لحاظ ترکیب بندی یا از هر نظر دیگر ، در جهت ساختن تصویر کمک نگرفته ام. شاید بگویید که من فریب خورده ام. «پل کاپونیگرو»
 
من باید سخت کار کنم  من از اعماق وج
رقص الناز قاسمی در اینستاگرام از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
النازقاسمی hashtag on Instagram • Photos and Videos
Followers 257 Following 180 Posts See Instagram photos and videos from.
elnazzz_qasemi • Instagram photos and videos
Posts See Instagram photos and videos from الناز_قاسمی. Elnaz بروز ترین رقص های الناز →ღ ≫ 2018 ≪ ღ← دایرکت❌ حتما نظرهاتونو با هدف هر پست بزارید کامنت بزار جواب میدم خصوصی .
کانال رقص الناز قاسمی elnazghasemi_elnazghasemi • Instagram
710 Likes 60 Comments elnazzz ghasemi elnazzz_qasemi_fan_ on Instagram “New edit رقص های الناز به اهنگ های حامد پهلان ک
سال نود و پنج میانه‌ی تابستان، ساعت ده و نیم شب راه افتادم توی شهر که پی یک ویدئو کلوب بگردم. به ناچار میرفتم چون حوصله نداشتم فیلم دانلود کنم. فقط میخواستم مثل قدیم ترها دی وی دی را بچپانم توی کیس و منتظر قاراج قاراج هاش بشوم و تمام تبلیغهایش را ببینم و بعد شروع کنم به بازیگرهای گوریل ذهن ایرانی فحش دادن. بالاخره اوایل خیابانِ هراز، یکی پیدا کردم که کوچک و شیک و تمیز بود. به‌ یارو گفتم تا من میروم طبقه ی بالا توی کتابخانه چرخی بزنم چندتا فیلم
بعضی از خاطره‌ها
شکل فایل‌های ویروسی‌ان
دیدی هی حذفشون می‌کنی
اما
باز بر‌می‌گردن...
شیفت دیلیت هم اثری نداره روشون...
انگاری جا خوش کردن تو حافظه...
حالا تو نه اینکه در مقابل این خاطره‌ها باشیا...نه...
تو در جریان اینا شناوری...
می‌برنت؛ هرجا که بخوان...
اصلا یه موقع طوری از این دنیا
و ازین هستی دورت می‌کنن
که وقتی به خودت می‌آی؛ می‌گی
کدومش حقیقته؟
یادها مثل قطاری می‌مونن
که اصلا نمی‌دونی چجوری سوار شدی..
مقصدش کجاست...
فقط میری
میری
میری
م
بعضی از خاطره‌ها
شکل فایل‌های ویروسی‌ان
دیدی هی حذفشون می‌کنی
اما
باز بر‌می‌گردن...
شیفت دیلیت هم اثری نداره روشون...
انگاری جا خوش کردن تو حافظه...
حالا تو نه اینکه در مقابل این خاطره‌ها باشیا...نه...
تو در جریان اینا شناوری...
می‌برنت؛ هرجا که بخوان...
اصلا یه موقع طوری از این دنیا
و ازین هستی دورت می‌کنن
که وقتی به خودت می‌آی؛ می‌گی
کدومش حقیقته؟
یادها مثل قطاری می‌مونن
که اصلا نمی‌دونی چجوری سوار شدی..
مقصدش کجاست...
فقط میری
میری
میری
م
پسر جنی این هفته 4 روز از طرف مدرسه قراره برن اردو به مناطق آتش فشانی و ... برای یادگیری مباحث زمین شناسی. کلاس ششم هست. آتش فشان و مناطق موردنظر هم 7-8 ساعت با سیدنی فاصله داره.
لیست وسایلی که باید با خودشون ببرن روی میز بود. همه چیز ریز به ریز نوشته شده بود، مثلا لوازم بهداشتی، شامل صابون،  مسواک و خمیر دندان و ... یا دو تا کفش و ...
اما چیزی که به شدت توجه منو به خودش جلب کرد این آیتم بود: 
کتاب برای مطالعه (نه مجله)
---------------
کلا پسر بسیار مثبت و کتابخ
– طرف قد 2 متر و نیم، وزن 140، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی تو تلویزیون اومده می گه توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنندخودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟
– از مارمولک له شده زشت تر، پسربچه تو سن بلوغه. اصلا مثل کوبیسم می مونه، هیچیش به هیچیش نمیاد
– دیشب که خوب می خوردین این چی چیه آوردین؟(گروه بانوان در مراسم پاتختی در هنگام باز کردن کادو)
– زندگی همیشه در جریانه ولی ما رو در جریان نمی ذاره!
– یه سوال ذهن منو مشغول ک
#رعنا_جان سلام!پری و وتزل، سال ۱۹۸۴ اولین نمونه از مهندسی پیوند دی‌سولفید برای افزایش مقاومت حرارتی پروئین رو اوکی کردن. در حقیقت یه جهش T4 لیزوزیم که باعث ایجاد پیوند دی‌سولفید C3-C97 می شد رو به دست آوردن که بهبود چشمگیری برای پایداری آنزیم توی دمای ۶۷ درجه ی سانتی گراد بود.حالا بی خیال! خواستم بگم دلم برات یه ذره شده عزیزم. الان هم اگه یکی یه آمپولی قرصی چیزی واسه #کرونا پیدا کنه، دیگه من مجبور نیستم زل بزنم به صفحه ی بی روح لپ تاپم تا از این طر
میدونی این طبیعی هست که فکر کنی من برای در اومدن از این وضع که دچارشم هیچکاری نمیکنم. چون احتمالا بهبودی برام هنوز اتفاق نیفتاده. اما من هر روز که بیدار میشم فقط با این امید چشم باز میکنم که بتونم روز بهتری رو بسازمو بیشتر کار کنم. به خودم تشر میزنم که باید بلند شمو دست از خوابیدن بردارم. بعضی وقتها واقعا همین یک فعل که برای بقیه شاید ساده باشه برای من سخت ترین چیز ممکن هست. این که مست خواب میشم و بعدش بیهوش. یا این که اگه باز به خودم باشه یسری کا
اولین مأموریتی که تنهایی رفتم رشت بود. دروغ چرا ترسیده بودم. انقدر استرس داشتم که شبش خوابم نمی‌برد. آخر سر وسط خواب و بیداری به خودم گفتم میرم اگه دیدم بهم محل ندادن و تحویلم نگرفتن و اصن دیگه تو بدترین حالت نذاشتن برم داخل یه شرکت برمیگردم و استعفا میدم. اینطوری خودم رو آروم کردم و چند ساعتی خوابیدم. بعد از اون سفر کلی مأموریت رفتم. تنهایی، با همکارا. یادمه پارسال برنامه سه روزه یزد چیدم و رکورد بازدید رو تو شرکت زدم. دوازده تا شرکت تو سه روز
سلام
_ خیلی شنیده بودم که هر چی بیشتر بدونی، به ندانسته هات بیشتر آگاه میشی...  چقدر مطلب هست که می خوام بدونم.... و چقدر وقت و همت که ندارم!

_ عبدالله بن جعفر، محمد بن حنفیه، مردم مدینه!!! اصلا بگو بنی هاشم! چقدر معماهای سخت و پیچیده داریم. یک ربیعِ حاجب کافیست که بفهمی مرز بین حق و باطل مثل یک مو باریکه!
یادم باشه ازشون بپرسم...

_ تازگی فهمیدم که دانستن هم ظرفیت می خواد. یعنی می دونستم اما اینجور بهش باور نداشتم. خیلی شدید و سخت اینو فهمیدم. وقتی بین
نمیدونم این ظلم فاحشی بود یا لطف ناپیدا، که پونزدهم بهشتی‌ترین ماه سال برا من بشه یه تاریخِ تلخ، شیرین ، ملس ، گَس.. نمیدونم اسمشو چی بذارم.. نمیتونم بگم دقیقا چه حسی به این تاریخ دارم.. بعضی روزها سخت غمگینم میکنه بعضی روزها حس میکنم تصمیم درستی بوده...
بنظر من آدمها رو نمیشه هیچوقت شناخت ، حتی اگه ده سال باهاشون زندگی کرده باشی، آخر سر ممکنه درست همونجایی که یه درصد هم فکرشو نمیکردی غافلگیرت کنن.. میدونید چرا؟ چون آدمها هر روز و هر دقیقه تغیی
بسم ا..
قال رسول الله(ص):
إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا یُکَفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَدَقَةٌ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا یُکَفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَةبعضی از گناهان به وسیله نماز و صدقه هم آمرزیده نمی شوند. سوال شد یا رسول الله!پس چه چیز موجب آمرزش آن است؟ فرمود : جدیت و تلاش در طلب معیشت
**************
این مصاحبه ایلان ماسک رو بخونید (اگه نمی دونید ایلان ماسک کیه هم این رو بخونید)
نظرتون چیه ؟؟؟؟
کسایی که مقداری هو
سلام 
صبح که از خواب بلند شده بودم و روی تخت دراز کشیده بودم و از در نیمه باز اتاق به خونه ساکت و خالی از صدا زل زده بودم.دلم میخواست تو خونه خودم میبودم و کجای دنیاش فرقی نمیکرد.بدنم درد میکرد.حتی موقع غلت زدن هم بدنم درد میکرد.از پریشب و اون اتفاق نیمه کابوس انگار یه چیزی افتاده به جونم.دیروز موهای دستم جوری مور مور میشد که میتونستم کامل حسشون کنم.فکر میکردم ساعت باید ده یازده باشه ولی دوازده و ربع بود!شبا نمیتونم بخوابم و خب معلومه چهار صبح
همه ی بچه ها مطمینا به مشاور نیاز ندارنخب پس کیا به مشاور می تونن نیاز پیدا کنن؟من چند دسته ی اصلی رو براتون می گم :1. اونایی که احساس می کنن هر چی تا الآن خوندن فایده نداشته و تفاوتی در نتیجه خودشون نمی بینناگه بخوام یه ذره بیشتر توضیح بدم  یعنی افرادی که ساعت مطالعه خوبی دارن ولی علی رغم تلاش خوبشون یا نتیجه نمی گیرن یا نتیجشون تغییر نکردهمثلا من شروع کردم روزای مدرسه دارم 6 ساعت درس می خونم و روزای تعطیل هم 10 ساعت مطالعه می کنم ولی ترازم توی
برنامه
گروه معارف و مناسبتهای رادیوایران تقدیم میکند.
************************************************
به افق آفتاب
************************************************
به نام ِ خدایی که همراهی همیشگی ِ و دلها به یادش آرومه
***************************************************
در نیم روز نیمه آذر ماه
و به امید ِ دلهایی گرم
مهمون ِ دقایق ِ شما هستیم و دوستدار ِ همراهی ِ شما
*****************************************************
به قراری همیشگی به وقت و به موقع حاضر شدیم تا با هم به زمزمه کلامی که دوستش داره از خوبیها و خوب زندگی کردن صحبت کن
1.از کنار مغازه ای رد شدم که نمیدونم چی بهش میگن، عطاری نبود، جایی که چای و ادویه و هل و دارچین و نبات و اینجور چیزها میفروشند . چشمم افتاد به محتویات روی میز وسط مغازه که با نظم و سلیقه چیده شده بودند و خیلی هم هوس انگیز بودند، چوب های دارچین ، نبات های خوشرنگ، بسته های غنچه ی گل برای عطر دادن به چای و چیزهای خوشرنگ دیگه ای که الان یادم نمیاد...
بدون فکر کردن وارد مغازه شدم و سلام کردم. جوابی نشنیدم چون سر صاحب مغازه حسابی شلوغ بود، مشغول پیدا کر
لبخند می‌زنم؛ به یاد اون لحظه‌ای که وارد نمایشگاه شدم و هر گوشه‌اش برام خاطره بود. لبخند می‌زنم؛ به یاد دختر کوچولویی که رو صورتش یه پروانهٔ خوشگل نقاشی شده بود و وقتی بهش لبخند زدم، لب ورچید و تحویلم نگرفت. لبخند می‌زنم؛ به یاد آدم‌هایی که قیافه‌هاشون مثل علامت سوال بود و دنبال غرفهٔ انتشارات می‌گشتن. لبخند می‌زنم؛ به یاد راه رفتن زیاد و کولهٔ سنگینم و درد کمر و پام. لبخند می‌زنم؛ به یاد لحظه‌ای که امید صباغ نو و محمد شیخی رو از نزدیک
نمی فهمم...نمی فهمم چطور نمی فهمه من دارم دقیقه ها رو می شمرم واسه برگشت..بعد امروز..
صبح دیدم خونهست...خوشحال شدم.گفت بزنیم بیرون؟
با نیش باز قبول کردم...منه خر.
رفتیم یه چرخی زدیم و بعد یه جا نگه داشت.
حالم بهم میخوره از این رفتارش..که مثل دوساله ها باهام رفتار می کنه...نمی فهمه دیوونه ام می کنه وقتی اینجوری می کنه باهام....
پیاده که شدیم دیدم جلوی یه مدرسه ایم...داشت میرفت تو!!!
من همونطوری وایساده بودم....اصلا هنگ بودم.
ولی انگار با یه عقب مونده طرفه...
تو این اوضاع خیلی ها به هم رحم نمیکنن ...
ولی بعضی ها بالعکس خیلیم با انصاف و عالین ... 
خدایی شما اگر مثلا جنسی رو ۲۰ هزارتومن خریده باشین ، ۱۰ هزار تومنم روش سود کشیده باشین ، ۳۰ تومن میفروشین ؟ 
یا اینکه دوبرابرش میکنین و ۱۰ تومنم میکشین دوباره روش ؟ 
من حقیقتا گزینه ی اول رو انتخاب میکنم !!! 
سه ماه پیش من شهر کتاب بودم ، ماگ ها و لیوان ها از ۱۵ تومن شروع میشد تا اون بزرگ ها و دنگ و فنگ دارها میرسید نههاااایت به ۴۰ تومن ! 
امروز رفتم برای دو تا از
سخت گیری ، اون هم از نوع نابجاش باعث می شه که آدم به خیلی چیزا دست پیدا نکنه یا حتی ممکنه یک سری چیزها رو از دست بده پس همیشه سعی کن تعادل داشته باشی تا خودت رو از یه سری چیزها محروم نکنی !
فرض کن به خودت قول دادی که روزی یک صفحه قرآن بخونی ، اما هر روز و هر روز می گذره و تو می بینی که بخاطر بی حوصلگی و تنبلی اصلا اقدامی نکردی .. اما مطمئنا لحظه هایی بوده که می تونستی برای چند ثانیه هم که شده گوشیت رو برداری و روزی تنها یک آیه از قرآن رو بخونی اما با س
حالا ک داری میخونی،همه چیز رو میخونی بذار اینم ب عنوان اخرین حرف بهت بگم.
دیروز همش فکر بابات بودم خیلی نگران تو و خواهرات بودم بیشتر از همه تو ک کلی مسئولیت رو دوشته
زنگ زدیم ب مادرت فهمیدم درست درومده با خودم فکر کردم ک درست نیست تو این شرایط تنهاش بذارم اون الان کسی رو نداره هرچی هم ک بدی کرده باشه جواب دادنش حقش نیست.زنگ زدم بهت حال بابات بپرسم بعدش گوشی شارژش تموم شد.حقیقتش رو بگم انتظارم نداشتم زنگ بزنی اما خب خیلی ناراحت شدم ک حتی ی زنگی
بالاخره استاد راهنمای جان، اجازت فرمودند که هجرت از تلگرام لعنت الله علیها به سمت العیاذ بالله واتساپ سلام الله علیها اتفاق بیفته!!
این دانشجوهای فعال با ادمینیّت استاد راهنمای جان و ادمینیّت یکی دو سه تا دیگه از دانشجوهای فعال یه گروه تو واتساپ زدن!
راستی چرا واتساپ کانال نداره؟!! زمینش سفته؟خیلی خشک و خالیه که؟ عینهو بیابون لوت و طبس میمونه! هر لحظه ممکنه هلی کوپترهای امریکایی بیان نیرو پیاده کنن!:)
حدود 23 نفر به همراه استاد راهنمای جان عض
1.از کنار مغازه ای رد شدم که نمیدونم چی بهش میگن، عطاری نبود، جایی که چای و ادویه و هل و دارچین و نبات و اینجور چیزها میفروشند . چشمم افتاد به محتویات روی میز وسط مغازه که با نظم و سلیقه چیده شده بودند و خیلی هم هوس انگیز بودند، چوب های دارچین ، نبات های خوشرنگ، بسته های غنچه ی گل برای عطر دادن به چای و چیزهای خوشرنگ دیگه ای که الان یادم نمیاد...
بدون فکر کردن وارد مغازه شدم و سلام کردم. جوابی نشنیدم چون سر صاحب مغازه حسابی شلوغ بود، مشغول پیدا کر
طراحی سایت فروشگاهی در مشهد دراین جا می خوایم روش ی ساخت وبسایت رو به شما توضیح بدیم. در‌این فرآیند شما می تونید پروسه ساخت تارنما رو حافظه بگیرید تا داده ها کافی از طریق ی انجام این فعالیت داشته باشید، هرچند که‌این فعالیت رو به موسسات ساخت سایت می سپارید.
1. دریافت کردن اسم دامنه:اولی چیزی که بایستی پیشین از هر چیز دیگه ای انجام دهید این میباشد که اسم دامنه خویش رو بگیرید. این نامی میباشد که می‌خواهید به سایت خویش بدهید. مثلا، اسم دامنه سای
منظورم از اسفند، ماه اسفنده. هدف‌گذاری ...
ولی دلم خواست قبلش دو تا چیز رو بنویسم. ما به اسپند ( اونی که دود میکنی) میگیم سبنج. این تغییر کلمه برام جالبه : 
اسپند ~ سپند ~ سبنج
واجگاه‌های نزدیک که به هم تبدیل میشن.
دیگه اینکه دود کردن اسپند علاوه بر خواص ضدمیکروبی‌ای که داره، همین دود خودش میره توی بینی و جایگاه‌های نشستن میکروبا رو پر میکنه، لذا میکروب متخاصم دیگه نمیتونه توی بینی لانه‌گزینی کنه. عود هم همین خاصیت رو داره. بنابراین توصیه شده
1

اگه بگن از اعجابات مربیت بگو،بایدبگم بعد این همه سال ورزش هنوز وقتی یه هفته دیر برم کلاس،یعنی یه جاهایی از بدنتون میگیره یا میبنده که فکرشم نمی کنید
واگه ازم بپرسید از قشنگیای ورزش و تناسب اندام کدومش جداب تره؟قطعا سیکس پک نیست!بلکه اون خط کانال مانند که روی ستون فقرات پشت کمره در اثر تقویت فیله و عضلات کمر تشکیل میشه و از وسط کتف تا پایین کمر معلومه از جذاب تریناست:دی
خیلی جذابه،شوهر ورزشکاری که اینو داشته باشه چهار هیچ از همه جلوتره
این
--: مجید دارم پیش دوستان مذهبی ام هم معذب میشم دیگه... گاهی به شوخی به من میگن کی قاطی مرغا میشی پس؟... منم به شوخی جوابی میدم.. اما این پرسیدنهاشون داره آزارم میده... اونها شرایط منو نمیدونن
 
++: خودت راهی که میری رو قبول داری؟... دلت آرومه؟
 
--: این که پرسیدن نداره... تو که شرایط منو میدونی... توی این پروژه تمام وقتم پره... یه کار اداری که نیست... یه کار علمی اقتصادیه... فکر و توان میبره... مطالعه و تحقیق شبانه روزی میخواد... حالا اصلا ذکترا هیچی... وضعیت مالی
خب میخوام یکی از تجربه هامو بزارم که تابستون بعد کنکور دوستم بهم معرفیش کرد و دیدمش
 
خلاصه:
راجع به پسریه که با خانواده و مامان بزرگ و بابابزرگش تو یه روستا زندگی میکنن این پسره میتونه چیزای ماورایی رو ببینه یه روزی یه شایعه ای میشنوه از روحی به نام پارک ایل دو که چندین سال پیش اونجا خودکشی کرده بوده و طی یه سری چیزا پارک ایل دو میاد سراغ خانواده این پسره و مامان ومامان بزرگش میمیرن به طرز مشکوکی و یه روحی میره تو جلد پسره و دوتا کشیش میان جنگ
یکم= یه مادر تنها "پیرطور" با دوتا بچه یه دختر یه پسر، دختر درگیر یه عشق ناکام و پر از فریب و نیرنگ، پسر درگیر یه عشق که از دوران دانشجویی روی دوشش سنگینی می کنه دوم= یه پدر تنها "پیرطورتر" با دو تا بچه، یه دختر و یه پسر، پسری که چهل سالشه و هنوز ازدواج نکرده و درگیر یه عشق قدیمی و دختری که حامله است و کلا روی تخت خونه اش دیده شده تو دوران حاملگی " احتمالا دستشویی اشم همونجا روی تخت انجام میده :) " خارج از شوخی، حامله اس و به چشم غیرخواستارانه :)))) ترگ
تیر عجیب و غریب بود واسه‌م؛ هزارتا تجربه جدید داشتم که می‌تونم برچسب «اولین» روشون بزنم. در موردشون به کسی نمی‌گم، فراموششون نمی‌کنم، عکسی در موردشون منتشر نمی‌کنم، برای این‌که تا ابد فقط مال خودم بمونن و وقتی دور و برم کسی نیست برم یواشکی اون عکس تقاطع فردوسی و خمینی رو نگاه کنم و الماس بالای سرم مثل سیمزها سبز شه. می‌دونی، یه جایی داشتیم از بالای کوه برمی‌گشتیم، یه قدم مونده بود غروب شه، ولی پشت سرمون ماه کامل بود و ما با هر پیچی که دو
قسمت اول را بخوان قسمت 69
ادامه نداد، سعی کردم خودم تکه ی جا گذاشته پازل روانشناسم را بیچینم.
-مرده باشه؟ حواسم هست، من بیدی نیستم که با این باد ها بلرزم، این مدت بلا هایی سرم اومده که دیگه شمشیر از رو بستم، بحث می کنم، قهر می کنم، اما وقتی به خودم میام و می بینم کسی نیست که بخواد نازم رو بکشه، به خودم میام‌ و میگم بلند شو، تو فقط خودت رو داری‌.
نگاهش در نگاهم تلاقی پیدا کرد، چشم های خیسم را نگرفتم، آهی کشیدم که مجرای سینه ام سبک شد.
-در حق اطرافی
 
جوری که خانوادم خوشحالن و شیرینی و اینا راه انداختن من نیستم :)
من فقط از خوشحالی اونا ته دلم یه لبخندکی دارم :)
همین و بس !
 
 
***
 
و این دیالوگ :
 
_بنویس
+...
_زود باش دیگه
+...
_اگه نمینویسی من برم.
+من خنگم ! چرا حرف بزنم ؟!... برو .
_باشه بای.
 
 
:))))))))))))
 
کدامین دیوانه تر؟!کدامین عاقل تر؟! مسئله این است !
کدومش منم ؟!
_ یا + ؟!!!!
 
 
 
***
 
 
جوری که خانوم"..." پشت تلفن جیغ زده و رو به پسرش گفته :
_وای نار تی تی (حالا اسم منو که میدونین چیه :)) ) قبول شدههههههه
من
راستش رو بخواید از هرگونه نگاه جنسیتی به فرزندان متنفرم. از اینکه کسی بگه حیف که دختر نداری، یا حیف که پسر نداری واقعاً آزرده میشم. قطعا غالب والدین دوست دارند از هر دو جنس داشته باشند. اما راستش رو بخواید من هیچ وقت از خدا نخواستم بهم دختر بده. هنوز هم با اینکه دو پسر دارم و به وفووور کنایه‌های "الهی بمیرم که دختر نداری" و هرچیزی از این دست رو می‌شنوم ولی هیچ‌کدومش باعث نشده بخوام دختر داشته باشم. اشتباه نشه، این، اصلاً به معنای این نیست که ا
وقتی صحبت از کابینت لاکچری می‌شه، هر کدوممون یه سبک و سیاق از کابینت در ذهنمون نقش می‌بنده. به قول مولانا «هر کسی از ظن خود شد یار من» و البته که قشنگی موضوع به همینه. برای ساخت کابینت لوکس ، از بهترین متریال و یراق ها استفاده می‌شه و کار ساخت و اجرای این سبک را اصولاً گروهی فوق حرفه ای به عهده می‌گیرن. برای ساخت کابینت های سلطنتی کلاسیک عمدتاً از متریال چوب به عنوان متریال اصلی استفاده میشه. پس خیلی از کابینت های کلاسیک لاکچری، در واقع کابی
 
دلم میخواست به جای نوشتن، اینجا فقط عکس گلدونامو میذاشتم که چقد خوشگل شدن و چه گل هایی دادن.
ایشون هیچ وقت از گلدون خوشش نیومده و البته به نظرم دلیلش اوشونه که هیچ وقت رابطه خوبی با طبیعت نداشت و چنتا تجربه نگهداری گلدونی هم که داشت ناموفق بود.
شاید به خاطر همین تجربه های خیلی ناموفقی که دیده بودم، از نگه داری گل میترسیدم. حالا عاشق گل و گیاه هم بودم! ولی نه تخصص و تجربه داشتم نه حواس جمع!
خلاصه اینکه در سالی که گذشت بر ترسم غلبه کردم و رفتم کل
(لیلی با سرعت وارد اتاق شده و نوعی خوشحالی از خود نشان داده و به همان شکل خارج میشود و چند ثانیه بعد دوباره وارد شده و خوشحالی جدیدی از خود نشان داده و مجددا خارج میشود و چند ثانیه بعد کاملا عادی وارد اتاق شده و رو به دوربین صحبت میکند)
لیلی: خب، کدومش؟ میدونی، خودم دومی و بیشتر دوست داشتم، خاصتره ... اولی بعضی جاهاش کپیه ... چندتا ایده دیگه‌م دارم ولی واسه الان خوب نیست ... مثلا بعد اینکه ازدواج کردیم حلقه‌ت و ببوسی ... مث رائول ... یا مثلا با انگشتت
قبل‌نوشت: می‌دونم چیزایی که نوشتم احتمالا جذابیت خاصی نداره. اما الان واقعلا لازم دارم بنویسم و لازم دارم اینا رو حداقل یه نفر بخونه.
هیچ وقت درست درس نمی‌خوندم. فرستادن و نفرستادن تمرین‌ها برام مهم نبود. معدل به چه دردم می‌خورد اصلا؟ نمی‌دونم چی فکر می‌کردم. حتی برای درس‌هایی که دوست داشتم هم اون قدر وقت نمیذاشتم. شاید خسته شده بودم از دبیرستان و کنکور و همیشه اول بودن و ... دوره‌ی لیسانس رو میگم. حالا شاید این قدری که الان دارم فکر می‌ک
راستش از وقتی که Avengers: Infinity War خیلی سر زبان‌ها افتاد من ترغیب شدم که این سری فیلم‌ها رو ببینم و از Iron man 2008 شروع به دیدن کردم و تا همین چند شب پیش که Avengers: Age of Ultron رو دیدم. البته با قهرمان‌هاش بیگانه نبودم در خصوص تور زمان دبیرستان خونده بودم و افسانه‌هاشون رو دنبال کرده بودم. هالک هم دو قسمت اختصاصیش دیده بودم.از طرفی تو بچگی که سگا بازی می‌کردم چند شخصیت‌ آشنا شده بودم مثل پلیس آهنی یا بتمن یا اصلاً مایکل جکسون  که اول بازی سگاشون رو بازی ک
ما یه روز تو این زندگی روزمره قل میخوریم میوفتیم وسط یه خاطره هایی، که اگه وقت معمول باشه هر چی هم فکر کنی یادت نمیاد، یهو همینجوری غرق میشی تو اون حال و هوا ، البته وضع من وخیم تره من عطر بعضی خاطره ها رو هم حس میکنم و این بدترش میکنه، حالا بگم حتی دهان مزه ی اون روزم هم یادم میاد دیگه فحشم میدید، اما خب هستند این روزها و این مغز لعنتی، که نمیتونه مثل آدم کارش و بکنه همش جست میزنه میپره یه جاهایی که با تمام حال خوبش، ولی حسرت های از یاد رفته رو ز
:)))))))) حرفم نمیاد:)))
یک عالمه چیز تو ذهنمه که هیچ کدومش 
پنج تومن این هفته بیشتر پول تو جیبی گرفتم:/ پنج تومنم بهتر از هیچیه:)) میرم یک دلستر مالت دیگه میخرم خخخ:)) از چهارشنبه شروع کردم جمع کردن شیشه ها به مامانم گفتم میخام بچینم رو میزم گفت چقدرم میزت جا داره:))) فعلا فقط دوتا رو میزمه:/ یکی لیمویی یکی کلاسیک... داشتم با خودم فکر میکردم اگه همش یک نوع باشه پترن خوشگل تری میشه مثل سامی که یک عالمه طعم قهووه شو چیده بود :) ولی هردفه یک طعمو میخام :)
آه د
به این دلیل این مطلب به جای شماره ی روزها، عنوان داره که راحت بشه بین مطالب دیگه پیداش کرد و اگر روزی روزگاری کسی خواست سوالی بپرسه، بدونه سراغ کدوم مطلب بره.
و اما بعد؛ چطور میشه از دانشگاهی در آمریکا پذیرش گرفت؟ قبل از ورود به مراحل پذیرش، یه مرحله ی خیلی خیلی مهم وجود داره که بر اساس تجربه ی من، در بیشتر مواقع از طرف کسانی که می خوان پذیرش بگیرن نادیده گرفته میشه؛ اونم اینه که می خوان چی بخونن و چی کار کنن؟؟!! شاید باورش سخت باشه که در این چه
خب این بار با یه نقد متفاوت اومدم. کسایی که سریال های کره ایی رو دنبال می کنن می دونن که کره ایی ها به شدت به دنبال تنوع، هیجان و داستان های متفاوت هستن. و فیلم های قوی زیادی دارن که تخیل زیبایی رو بهمون نشون می ده و هتل دلونا هم یکی از اون سریال هایی هست که به شدت پیشنهاد میشه. 
قبل از نقد سریال نکات کلی در باره ی سازندگان و بازیگران می دم بهتون.
ژانر: تخیلی، عاشقانه، کمدی
سال انتشار: 2019
نویسنده:  Hong Jung Eun
کارگردان: Oh Choong Hwan
بازیگران: IU , Yeo Jin Goo
 
م
یا عدل
 
 
خواستم بنویسم، کلی چیزهای کوچیک و بزرگ اومد به ذهنم.
رفتم وبِ مهناز. هجدهمین روزِ چالشش بود. 30 تا حقیقت در مورد زندگیتون :))
نمیدونم میتونم 30 تا بنویسم یا نه!
اما شروع میکنم.
 
1: ناخونهامو، هم کوتاه دوست دارم هم بلند. کوتاهش منو یاد یه سری عکسای هنری میندازه و باهاش راحت ترم. اما بلندشم یه مزیت هایی داره.
اما از یه حدی بلند تر اعصابمو خرد میکنه. خودکار دست گرفتن که برام سخت میشه دیگه لحظه شماری میکنم کوتاهش کنم :))
 
2: من از اون هام که خود
داشتم کتاب  Flow: Psychology of
Optimal Experience رو می‌خوندم.
یه جاییش می‌گفت گاهی پیش میاد که به تناقضات درونی می‌خوریم. یعنی نمی‌دونیم از
بین گزینه‌هایی که برای ادامه‌ی زندگی داریم، کدومش رو می‌خوایم. البته ما که
همیشه همه رو با هم می‌خوایم. ولی از طرفی هم می‌دونیم که «همه‌چیز رو با هم
خواستن»، به چیزی جز «هیچی نداشتن» منتهی نمی‌شه.

کلی چیز هستش که بهش علاقه داریم اما بدیهیه که نمی‌تونیم به همشون رسیدگی
کنیم. گاهی با هم در تناقضن، گاهی هم حتی اگر
داشتم کتاب  Flow: Psychology of
Optimal Experience رو می‌خوندم.
یه جاییش می‌گفت گاهی پیش میاد که به تناقضات درونی می‌خوریم. یعنی نمی‌دونیم از
بین گزینه‌هایی که برای ادامه‌ی زندگی داریم، کدومش رو می‌خوایم. البته ما که
همیشه همه رو با هم می‌خوایم. ولی از طرفی هم می‌دونیم که «همه‌چیز رو با هم
خواستن»، به چیزی جز «هیچی نداشتن» منتهی نمی‌شه.
کلی چیز هستش که بهش علاقه داریم اما بدیهیه که نمی‌تونیم به همشون رسیدگی
کنیم. گاهی با هم در تناقضن، گاهی هم حتی اگر د
سلام 
دیشب برای واقعا نمیدونم چندمین بار داشتم پالپ فیلکشن رو میدیدم و یه سری نکات داستانش برام بیشتر بولد شده بود. شاید دلیل این که این فیلم رو خیلی دوست دارم هم همین باشه.
 
اول از همه که تو دو تا از داستان ها وقتی شخصیت ها اشتباه میکنن میرن خونه یه نفر که گناهشون رو پاک کنن.
 
اولین داستان، داستان وینسنت هست: (عکس به ترتیب لنس - زن یا دوست دختر لنس/ یه دختره که هست فقط/ وینست و شخصی که پایین افتاده رو زمین، میا والاس)
وینسنت میره از مواد فروشی ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها