نتایج جستجو برای عبارت :

سارا خادم شریعه و من

در مدینه هر کس برای پیامبر هدیه ای می آورد. مادر اَنَس بن مالک آمد و گفت: من چیزی برای پیشکش ندارم اما فرزندی دارم که او را به عنوان خادم شما پیشکش می کنم.
 انس ده سال خادم پیامبر بود، بعد از رحلت رسول اکرم از انس سوال کردند #پیامبر را چگونه یافتی؟ گفت مختصر بگویم یا مفصل؟ گفتند: مختصر. انس گفت: رفتار پیامبر در این ده سال بگونه ای بود که نفهمیدم من خادم او بودم یا او خادم من!
تو یکی از قسمت‌های مدار صفر درجه، بین حبیب و سارا دیالوگی با این مضمون رد و بدل می‌شه.
سارا: خدا مرده حبیب!
حبیب: خدا نمرده سارا، فقط اونقدر ظلم و سیاهی جلومونو گرفته که نمی‌تونیم ببینیمش. خدا نزدیکه سارا. باید با قلبت حسش کنی.
 
دکتر خادم در گذشت
دکتر خادم سالها بود که از بیماری سرطان رنج می برد و در این اواخر بشدت ضعیف و ناتوان شده بود دکتر خادم  بعد از تحمل سالها درد و رنج به دیار باقی پر کشید
دکتر خادم دهه هشاد بود که به عنوان یک پزشک جوان و تازه کار به زیباکنار آمد و مطب پزشکی او سالهاست که تنها مطب پزشکی در زیباکنار می باشد.
حالا بعد از در گذشت دکتر خادم در زیباکنار پزشک دیگری نیست و باید دید چه مدت طول خواهد کشید که دوباره در زیباکنار مطب جدیدی بازگشایی گردد
امروز بعد از ساعت اداری رفتیم...مراسم بود و منو فائزه هم دعوت بودیم.برای اولین بار تو عمرم،منو با عنوانی صدا زدن که هروقت بهش فکر میکنم حالم یه جور خوبی بد میشه!خادم گرامی قرآن....خادم!خادم قرآن!من!چی شد خدایا!ایمان داشتم دوستم داری اما نه انقدر زیاد که چنین لقبی بهم بدی.من لایقش هستم!؟
A Little Princess Sara 1985,DVDRip,انیمه ژاپنی سارا کورو,انیمیشن سارا کرو با دوبله فارسی,انیمیشن سارا کورو,پرنسس سارا,دانلود انیمیشن سارا کرو,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی A Little Princess Sara 1985,دانلود سارا کورو,دانلود کارتون سارا کورو دوبله فارسی,دانلود کامل انیمه Sara Crewe 1985,دانلود مستقیم انیمیشن A Little Princess Sara 1985,درام,سارا کرو,کارتون سارا کرو,لیتل پرنسس,
ادامه مطلب
بیوگرافی بازیگران

نام و نام خانوادگی
سارا منجزی پور

زمینه فعالیت
  سینما، تلویزیون

تولد
   ۶ مهر ۱۳۶۱ – ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۲ ‏

محل تولد
اهواز، ایران

ملیت
  ایرانی

پیشه
   بازیگر

مدرک تحصیلی
    لیسانس معماری

 
سارا منجزی پور (زاده ۶ مهر ۱۳۶۱ – اهواز) بازیگری ایرانی است. وی فارغ‌التحصیل رشته معماری است و فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۹۰ با فیلم خنده در باران آغاز کرد.[۱] او توسط محمدرضا شریفی نیا وارد دنیای بازیگری شده‌است.[۲]
 
برای خ0واندن
بیوگرافی بازیگران

نام و نام خانوادگی
سارا منجزی پور

زمینه فعالیت
  سینما، تلویزیون

تولد
   ۶ مهر ۱۳۶۱ – ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۲ ‏

محل تولد
اهواز، ایران

ملیت
  ایرانی

پیشه
   بازیگر

مدرک تحصیلی
    لیسانس معماری

 
سارا منجزی پور (زاده ۶ مهر ۱۳۶۱ – اهواز) بازیگری ایرانی است. وی فارغ‌التحصیل رشته معماری است و فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۹۰ با فیلم خنده در باران آغاز کرد.[۱] او توسط محمدرضا شریفی نیا وارد دنیای بازیگری شده‌است.[۲]
 
برای خ0واندن
صدف خادم دختر بوکسرور ایرانی متولد 3 بهمن سال 1373 در تهران است که تمام بوکسورهای زن دنیا او را می شناسند.
صدف خادم دختر بوکسور ایرانی ایرانی است که حرفه ای ترین بوکسورهای زن دنیا را به مبارزه می طلبد. صدف خادم یکی از دختران موفق ورزشکار ایرانی است که 25 سال سن دارد.
عکس های صدف خادم و بیوگرایف صدف خادم دختر بوکسر ایرانی
 

عکس صدف خادم
 
صدف خادم Sadaf Khadem در مورد بیوگرافی خود گفت : من متولد ٣ بهمن ماه ١٣٧٣ و متولد تهران هستم، کارشناسی مهندسی ورزش می
فرق خادم و خائن 
مردم عزیز میهن عزیز ما ایران اسلامی در تشیع شهید حاج قاسم سلیمانی و یاران شهیدش، به خوبی نشان دادن که آنقدر فهیم هستند که بین خادم و خائن به زیبایی و زیرکی فرق می‌گذارند و بخاطر خار و خاشاکی خائن دست از امام و رهبر جامعه و ارزش های انقلاب بر نمی دارند و همچنان قدر دادن خادمین و انقلاب اسلامی که ثمره به بار نشسته خون شهیدان است، هستند.
کسی که راضی به فعل و عمل گروهی باشد مثل آن است که در بین آنها بوده است، پس مردم ما نشان دادند ک
در اینبخش بیوگرافی سارا بهرامی بازیگر معروف سینما و تلویزیون را مرور میکنیم. درسال 96 سارا بهرامی برنده جایزه بهترین بازیگر زن در نقش اول از جشنواره فیلم فجر شد. بازی بی نظیر او در فیلم دارکوب این جایزه را برای او بـه ارمغان آورد و سارا بهرامی را در جایگاه اول بازیگران زن سینمای کشور ایران قرار داد. در ادامه با مجله پارس ناز همراه باشید تا از 0 تا 100 با سارا بهرامی آشنا شویم.
ادامه مطلب
باسلام
به اطلاع کلیه افراد علاقه مند جهت عضویت به عنوان خادم الشهید افتخاری می رساند جهت ثبت نام با همراه داشتن مدارک زیر به قرارگاه شهرستان خود مراجعه نمایند.
توجه:درنظر داشته باشند تمامی خادمین افتخاری باید در مرحله اول در سایت کوله بار به نشانی khademin.koolebar.irنام نویسی کرده باشند و بعد مدارک خود را تحویل قرارگاه خادم الشهدا نمایند.
بعد از مراحل تشکیل پرونده از فرد مصاحبه حضوری گرفته می شود و نمره مصاحبه در سایت کوله بار ثبت می گردد و فرد میت
 
سارا هشت ساله بود که از روی صحبت پدر و مادرش فهمید برادر کوچکش سخت مریض است و پولی هم برای مداوای او ندارند.
پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پر خرج برادرش را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت : فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد. سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست. سکه ها روی تخت ریخت و آنها را شمرد. فقط پنج دلار بود. بعد آهسته از در عقبی خارج شد و چند کوه بالاتر به د
دانلود آهنگ مجتبی ترکاشوند به نام سارا (♛)
Download Music Mojtaba Torkashvand – Sara (♛) With Text And Direct Links In kordseda
دانلود آهنگ جدید سارا (♛) با صدای مجتبی ترکاشوند با لینک مستقیم و رایگان از سایت کرد صدا
دانلود آهنگ کردی جدید با قشنگترین صدای جهان مجتبی ترکاشوند سارا همراه متن برای شما دوستاران آهنگ کردی آماده دانلود می باشد که با کلیک بر روی ادامه مطلب آهنگ کردی سارا از مجتبی ترکاشوند را دانلود و گوش کنید و نظرتونو بگین لطفا .!♛ هم چنین متن آهنگ کردی سارا برای ش
این غزل در تاریخ 31/4/1377 و در زمان دانشجویی آقای حسن سعیدی خادم خالدی ، در گوهر دشت کرج سروده شده  و در روزنامه ی رایزن جوان کرج منتشر شده است .
چشمم نشسته در خون ای ماهرو کجایی صیدی اسیر بندم ، به دیدنم نیایی ؟ 
از خون شراب سازم گر عزم مِی نمایی جانم فدات سازم در خانه ام گر آیی
چشمم به در سیه شد ، شاید ز در درآیی حالی ز ما بپرسی ، مهری به ما نمایی 
عمری در انتظارت ، سر کرده ام که شاید با تو به سر نمایم ، ایام بینوایی 
خوار و زبون ز عشقت ، گردیده ام
زیبا ترین و جالب ترین و عاشقانه ترین رمان های ایراینی و دانلود رمان سارا از رویا قاسمی و دانلود رمان سارا با لینک مستقیم
دانلود رمان سارا از رویا قاسمی با فرمت های pdf  apk و دانلود جدید ترین و بهترین رمان های ایرانی و خارجی
جالب ترین و خیال انگیز ترین و بهترین و رمان های ایرانی و خارجی و دانلود رمان سارا از رویا قاسمی با لینک مستقیم
بهترین و جدید ترین و زیبا ترین و جذاب ترین و قشنگ ترین و خیال انگیز ترین رمان ها و دانلود رمان سارا از رویا قاسمی
د
شب قدر مداح به مردم می گفت مسجد هزینه دارد روحانی مسجد خرج دارد خادم مسجد خرج دارد آب و برق و گاز مسجد هزینه دارد خواهشمندم فطریه روزه خود رابه این مسجد کمک کنید .
دراین حال خادم مسجد که خیلی از این حرف مداح ناراحت شده بود از انتهای مجلس داد زد ؛لامصب فقط خادم وروحانی خرج دارند چرا مداح رو نمی گی یعنی خودت خرج نداری؟همه مردم خندیدند ومداح که حسابی ضایع شده بود گفت یک صلوات بفرستید وشروع کرد به خواندن روضه .مجلس حسابی گرم شده بود یک خانوم به شدت
سارا : از بلندی که نمیترسی ؟
من : ن بابا ...
قدم قدم پله ها رو بالا میرفتم 
پایین رو نگاه میکردم 
دست و دلم می‌لرزید :)
...
روی یکی از پله های اهنی حیاط پشتی نشستیم ( تو اسمونا ) و از عشق گفتیم و اینکه چقدر حقیقت داره و قص علی هذا !
...
و روزی که در این دانشکده دعوا نباشد بایست تعجب کرد ... این سری سینا و انجمن اسلامی وارد عمل شده بودن !
...
و چقدر صدای طاهر قریشی را میدوستم !
جبرئیل خادم امام رضا علیه السلام
ذهبی از علمای بزرگ اهل تسنن می‌نویسد:
وقتی از ابو نواس شاعر برجسته عرب می‌پرسند: تو راجع به همه چیز شعر سرودی، چرا راجع به علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) شعر نمی‌گویی؟ می‌گوید:
فعلام ترکت مدح ابن موسی
و الخصال الّتی تجمّعن فیه
قلت: لا أستطیع مدح إمام
کان جبریلُ خادماً لأبیه
«من دیدم راجع به همه چیز شعر سرودم ولی حرفی درخور شأن والای علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) ندارم و بیان من در باره او جسارت در محضر
سارا خادم‌الشریعه چندی پیش خداحافظی‌اش از تیم ملی شطرنج را اعلام کرد و پس از آن روزه سکوت گرفت. او حالا پس از مدت‌ها سکوت معتقد است اتفاقات خوبی فدراسیون شطرنج درحال رخ دادن است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ سارا خادم الشریعه که روزه سکوت گرفته بود سرانجام سکوتش را شکست.او ماه ها حرف به زبان نیاورد تا حاشیه جدیدی برایش ایجاد نشود.وقتی از او درباره بازگشت دوباره به تیم ملی سوال کردیم این واکنش را نشان داد:«آن زمان که آن پست را منتشر کردم خی
جبرئیل خادم امام رضا علیه السلام
ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
وقتی از ابو نواس شاعر برجسته عرب می‌پرسند: تو راجع به همه چیز شعر سرودی، چرا راجع به علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) شعر نمی‌گویی؟ می‌گوید:
فعلام ترکت مدح ابن موسی
و الخصال الّتی تجمّعن فیه
قلت: لا أستطیع مدح إمام
کان جبریلُ خادماً لأبیه
«من دیدم راجع به همه چیز شعر سرودم ولی حرفی درخور شأن والای علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) ندارم و بیان من در باره او جسارت در م
آقا دیروز سرکلاس بودم.
یادم اومد که ابتدایی که بودم، یک کیف دارا و سارا مشکی رنگ داشتم.
بعد فک کردم گفتم ای بابا! اون رو که انداختیم دور و دیگه ندارمش!
ولی یادم اومد تو آلبومم، یک عکس با پدرم که اون موقع ناظم مدرسه (!) بود دارم که کیفه هم فک کنم یا تو دستمه یا پشتم.
حالا اینو می نویسم، ان شاءا... رفتم خونمون بعد امتحانات پایان ترم، حتما عکسشو میزارم.
هعی! یادش بخیر ... .
میم همکلاسی من در آموزشگاه خیاطی است. وسواسی، دقیق و کمی خنگ و بی‌سیاست. بی‌سیاست در زندگی فردی و خانوادگی. اما یک ویژگی مهم دارد. او ناتوان است از بزک کردن خودش و اینکه خود را جوری دیگر نشان دهد. 
ادای مادرهای موظف و فداکار را در نمی‌آورد. خودش است. خستگی‌اش از بچه‌داری و غرغرهای متوالی سارا را پنهان نمی‌کند. دخترش را دوست دارد ولی دوست داشتنش را اغراق نمی‌کند. میم آنقدر خودش است که دلم برایش در آینده بسیار تنگ می‌شود.
به گزارش رسانه خادم الشهدا شهرستان داراب مراسم گرامیداشت سردار دل ها در پنجشنبه 19 دی ماه در مسجد نبی اکرم ص برگزار گردید.
که در این مراسم با سخنرانی فرمانده ناحیه مقاومت بسیج داراب،خادم الشهدا سرهنگ دوم پاسدار حسین هاشمیان در مورد سپهبد شهید قاسم سلیمانی بعد از قرائت قرآن و سرود جمهوری اسلامی همراه بود.
ادامه مطلب
یک اثر هنری ، علاوه بر زیبایی هایی که داره، باید مفهوم خاصی رو هر بار ارائه کنه. مفاهیمی چون عشق، زندگی، دوس داشتن، امید، بخشش و ... ذات هنر انتقال مفاهیم از طریق ناگفتنی هاست. نقاشیخط یک هنر اصیل ایرانیه که به شما مفهوم میده. اثر الهی ، شاهکار خانم سارا ارجمند با شعر ماندگار مولانا، جلوه ی دیگه ای داره که دعوت میکنم حتما ببینیدتابلو نفیس الهی ، اثر سارا ارجمند با شعری از مولانا
باسلام
به اطلاع کلیه افراد علاقه مند جهت عضویت به عنوان خادم آلشهداافتخاری می رساند جهت ثبت نام با همراه داشتن مدارک زیر به قرارگاه شهرستان خود مراجعه نمایند.
توجه:درنظر داشته باشند تمامی خادمین افتخاری باید در مرحله اول در سایت کوله بار به نشانی khademin.koolebar.irنام نویسی کرده باشند و بعد مدارک خود را تحویل قرارگاه خادم الشهدا نمایند.
بعد از مراحل تشکیل پرونده از فرد مصاحبه حضوری گرفته می شود و نمره مصاحبه در سایت کوله بار ثبت می گردد و فرد میتو
به اطلاع دانشجویان گرامی درس حسابداری پیشرفته ۱ می رساند که نمرات امروز نهم تیر اعلام می گردد. جهت اطلاع رتبه اول تا سوم نمرات این درس به شرح زیر است:
رتبه اول خانم فریده بهمنی۱۸/۵
رتبه دوم خانم سارا مفاخری ۱۷/۵
رتبه سوم مشترک خانم ها حدیث رستگاری،اوین رضایی،سارا فیروزی و پرستو رحمانی۱۷
باسلام
به اطلاع کلیه افراد علاقه مند جهت عضویت به عنوان خادم آلشهداافتخاری می رساند جهت ثبت نام با همراه داشتن مدارک زیر به قرارگاه شهرستان خود مراجعه نمایند.
توجه:درنظر داشته باشند تمامی خادمین افتخاری باید در مرحله اول در سایت کوله بار به نشانی khademin.koolebar.irنام نویسی کرده باشند و بعد مدارک خود را تحویل قرارگاه خادم الشهدا نمایند.
بعد از مراحل تشکیل پرونده از فرد مصاحبه حضوری گرفته می شود و نمره مصاحبه در سایت کوله بار ثبت می گردد و فرد میتو
مو از هرجا برُم سر وا بگردانُم
تو چیشای خودت سنبل می کارُم
.
یه خواننده با صدای گرم و تمیزش با لهجه ای که نمی دونم متعلق به کجا بود، توی گوش چپم می خوند. سردم بود و گوشه ی سلف منتظر مریم نشسته بودم. توی یه گوشم هندزفری بود و اون یکی گوشم به شنیدن غوغای جهان مشغول.
غیر از من و مریم که داشت گوشیشو به شارژ می زد، فقط دوتا دختر دیگه توی سلف بودن. یکیشون داشت با انزجار به خرده نون های باقی روی میز نگاه می کرد. اون یکی با بی حوصلگی بسته کاپوچینو رو توی لیو
آنها خیلی خسته بودند و بعد از غذا سریعا خوابیدند.سارا وقتی می خواست 
بخوابد،در این فکربود که:آیا بازهم روزی می آید که خانواده اش را 
ببیند؟آیا خانواده شان دنبالشان می گردند؟آیا اصال به فکرشان 
هستند؟سارا نمی دانست که خانواده اش در همان لحظه بیدار و در 
جست و جویشان هستند.خانواده سارا،فیلیسیتی و سیسیلی با هلیکوپتر 
مناطق را جست و جو می کردند ولی هیچ اثری از آنها 
نبود.فیلیسیتی،خواهر آنها که جای مادر بود،یکی از پتوهای خودرا 
روی سیسیلی و س

جبرئیل خادم امام رضا علیه السلام
ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
وقتی از ابو نواس شاعر برجسته عرب می‌پرسند: تو راجع به همه چیز شعر سرودی، چرا راجع به علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) شعر نمی‌گویی؟ می‌گوید:
فعلام ترکت مدح ابن موسی
و الخصال الّتی تجمّعن فیه
قلت: لا أستطیع مدح إمام
کان جبریلُ خادماً لأبیه
«من دیدم راجع به همه چیز شعر سرودم ولی حرفی درخور شأن والای علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) ندارم و بیان من در باره او جسارت د
باسلام
به اطلاع کلیه افراد علاقه مند جهت عضویت به عنوان خادم الشهید افتخاری می رساند جهت ثبت نام با همراه داشتن مدارک زیر به قرارگاه شهرستان خود مراجعه نمایند.
توجه:درنظر داشته باشند تمامی خادمین افتخاری باید در مرحله اول در سایت کوله بار به نشانی khademin.koolebar.irنام نویسی کرده باشند و بعد مدارک خود را تحویل قرارگاه خادم الشهدا نمایند.
بعد از مراحل تشکیل پرونده از فرد مصاحبه حضوری گرفته می شود و نمره مصاحبه در سایت کوله بار ثبت می گردد و فرد میت
 فیلیسیتی سعی کرد بتواندبیرون را ببیند که به یک باره
صدای خرس بیرون آمد.فیلیسیتی ترسید و به سختی توانست به داخل 
کلبه برگردد.سارا به او کمک کرد در را ببندد و از کنار در دور شدند.
سیسیلی گفت:((حاال باید چیکار کنیم؟این کلبه تا چند دقیقه ی دیگر 
توسط این خرس نابود خواهد شد)).سارا گفت:((نگران نباش)).سیسیلی 
جواب داد:((چی؟...نگران نباشم؟)).فیلیسیتی که تا آن لحظه ساکت 
مانده بود گفت:((پس شما میگید باید چیکارکنیم((.سارا با اطمینان به 
فیلیسیتی جواب داد:((تن
خرید کفش زنانه سارا جونز مدل Jemma 
قیمت : 680000 تومان
برند : Sara Jones
خرید پستی کفش زنانه سارا جونز مدل Jemma 
قیمت کفش زنانه سارا جونز مدل Jemma 
برای خرید و مشاهده جزئیات محصول در دیجی کالا کلیک نمایید.

 
 
 
 
برای خرید و مشاهده جزئیات محصول در دیجی کالا کلیک نمایید.
 
 
تصاویر بیشتر
 
 
برای خرید و مشاهده جزئیات محصول در دیجی کالا کلیک نمایید.

 
 
خرید کفش زنانه سارا جونز مدل Jemma ارزان , کفش زنانه سارا جونز مدل Jemma با قیمت ارزان , خرید Sara Jones ارزا
آن ها خوشحال به کلبه کوچک برگشتند.فیلیسیتی می خواست غذا درست کند که به یک باره از کار دست کشید و با اشاره به سارا گفتکه برود و او غذا درست کند و دوباره مشغول کاربا وسیله انتقال صدا شد.پس از آن سارا غذا را آورد و هرسه باهم غذا خوردند.سارا هم پس 
از غذا رفت تا درحال استراحت دفترچه خاطرات مردی که قبال آن جا 
بوده را بخواند.فیلیسیتی هرچند که به سیسیلی سخت می گرفت،ولی او 
را بسیار دوست داشت؛فیلیسیتی رفت و سیسیلی را خواباند و خود هم 
در حین کاربا وس
 
فیلم ترمیناتور 6 ; بیش از دو دهه از زمان سارا کانر جلوگیری از روز داوری ، تغییر آینده و دوباره سرنوشت نسل بشر گذشته است. دنی راموس (ناتالیا رئیسی) با برادرش (دیگو بونتا) و پدر زندگی می کند که یک ترمیناتور بسیار پیشرفته و کشنده - یک Rev-9 (گابریل لونا) در مکزیکوسی زندگی ساده ای را پشت سر می گذارد. او را بکش بقای دانی به نیروهای پیوستگی او با دو جنگجو بستگی دارد: گریس (مکنزی دیویس) ، یک سرباز پیشرفته از آینده ، و یک سارا کانر سخت جنگ (لیندا همیلتون). هما
ده سال پیش سریالی دیدم به نام فرار از زندان که بعد ها هم مثل اینکه آن را تلویزیون ایران بازپخش کرد.
سارا تانکردی امروز برایم جذاب تر استآنجایی که مایکل اسکافیلد از او درخواست می کند تا برای فرار، درب اتاق معاینه را باز بگذارد.او مجبور است بین عشق به یک زندانی و آزادی مشروطش انتخاب کند. و سارا به چالش کشیده می شود.یک صحنه سارا توی ماشین نشسته و مبهوت است و گریه می کند. ..باز گذاشتن درب برای سارا یعنی پذیرشِ دعوت عشق. دیگر مطرح نیست که به این عشق
حضور در مدارس شهرستان داراب توسط خادمین شهدا به منظور اشتیاق بیشتر دانش آموزان در راهیان نور از 19الی 21 آبان در مدارس هدف شهرستان  برگزار شد و استقبال گرم دانش آموزان همراه بود و در این برنامه از ایده روایت گری همراه با تصویر توسط خادم الشهید دانش آموز محمد موذن و تبلیغ و سخنرانی راهیان نور توسط خادم الشهید تقی شعاعی و بر پایی نمایشگاه عکس راهیان نور سال 1395 و غرفه ثبت نام راهیان نور به استقبال دل های پاک دانش آموزان انقلابی این شهرستان رفتیم
شاید تا چند سال پیش می‌شد خیلی جدی‌تر از جبری بودن اسم و فامیلی‌مون گلایه کنیم؛ اما حالا که با یه اکانت حتی می‌تونیم شخصیت خودمون رو هم از نو خلق کنیم، دیگه ساختن یه اسم و فامیل جدید نباید خیلی سخت باشه؛ پس یه‌کم می‌تونیم از احساس ناخوشایند این جبر کم کنیم. منم توی بعضی فضاها با اسم غیرواقعی نوشتم. جاهایی که بودنم خیلی محو و بی‌اثر بود. هنوز هم همین‌طوره. با اسم‌هایی که برام توخالی‌‌ان؛ هیچ‌چیزی رو به ذهنم نمی‌آرن و بود و نبودشون برام
دیروز حرم رفته بودم، برای زیارت و برای تحقیقات. پروژه درس تاسیسات الکتریکی من، نورپردازی بناهای مذهبیه، که توش حرم حضرت معصومه (س) رو به عنوان یه نمونه موردی بررسی می‌کنم. از تمام گوشه و کنار حرم و نورپردازی‌هاش عکس گرفتم، و می‌خواستم که روی سقف حرم هم برم و از گنبد عکس بگیرم. تا دفتر مدیریت حرم رفتم، و برای من توضیح داد که باید از دانشگاه برای حراست مرکزی حرم نامه بیاری، تا اونا به ما نامه بدن و اجازه بدیم با یه خادم بری روی پشت بوم، اونم فق
به نقل رسانه خادم الشهدا شهرستان داراب، به مدیریت محمد صادق محمدی مسئول قرارگاه خادم الشهدا شهرستان از تابستان 98 اقدام به تولید  سرود های ارزشی از قبیل «ایرانم می مانم» و «سرزمین نور» نموده اند که با استقبال خوبی در سطح شهرستان  روبرو شده.که آهنگساز این اثر حسن برزگری و اعضا گروه سرود:امیر حسین ژاله پور،محمدرضا خلیلی،مهدی عسکری،محمدجواد هنری،محمد موذن،محمد دشتکار در گلزار شهدای شهرستان در تابستان 98 با اجرا سرود «ایرانم می مانم » به روی
راستش هنوز دارم به سارا و مسئلمون فکر میکنم. هی خودمو میخورم، هی تصاویر مختلف میاد تو فکرم. ولی سعی میکنم به خودم مسلط باشم و فراریشون بدم. به چیزای خوب فکر کنم، رو کارهای پاییزیم تمرکز کنم. هنوز به پیک نیک روز جمعه با الهام سان فکر میکنم. به گربه هایی که دیدیم و خنده هایی که کردیم و خوراکی هایی که اختراع کردیم. و کتاب خوندیم و حرف زدیم و بارون خوردیم و حتی تو چاله ی آب پریدیم. هوا محشر بود و سردمون بود، انگشتامون یخ کرده بود. وقتی داشتم ازش جدا م
دیروز امتحان عربی دادیم یک خنده داااااار بود! نه خنده دار نبود خیلی سخت بود جوابای ما خنده دار بود! بعد امتحان با اینکه گند زده بودیم همش خندیدیم و حالمونو خوب کرد :/// 
توی راه برگشت هم زینب بیت قائم رو دیدم و سارا رو نه سارا دوستم اون یکی سارا فامیل دور تره که اسمشم نمیدونم یکم حرف زدیم یک عالمه حس خوب گرفتم
بعد برگشتم خونه عکاسی بعد رفتم حموم بعد رفتم باشگاه با حدیث و استاد مبارزه کردم مامانمم اومد باشگاه با رقیه مبارزمو دیدن
برگشتمم بزور گر
نوشتم، پاک کردم، نوشتم ، پاک کردم، نوشتم ، پاک کردم و تهش شد....
من یه سارا بودم یه سارا با تمام غم ها و شادی ها و تنهایی ها و شلوغیا...
و حالا یه سارام، یه سارا با تمام....تمام شده هام.....و....شروع شده هام...
من ،سارام، خوده خوده سارا؛)
سارایی که بودم، سارایی که شدم،سارایی که باید باشم...


+پریسا جون ؛)
یکهووو هوای کربلاا را میکنی...
دلت آشووب میشود..
درست لحظه وداع از حرم، گوشه ای را پیدا کرده بودی که طلایی گنبد توی چشمت باشد.
بتوانی هی نگاه کنی و هی اشک بریزی و التماس کنی که مباداااا چشم هایت دیگر.... 
وسط اشک هایی که بی اختیار بر روی صورت  پایین میاید خادم سیاه چهره و بلند قد حرم را دیدی که با حرکت دستش همه آدم هایی که کنارت ایستاده بودند را حرکت میداد که اینجااا محل توقف نیست. حرِّک خانوووم...
دلت میخواست زمان بیشتری طول بکشد تا به طرف تو بیاید
این غزل در تاریخ 31/4/1377 و در زمان دانشجویی آقای حسن سعیدی خادم خالدی ، در گوهر دشت کرج سروده شده  و در روزنامه ی رایزن جوان کرج منتشر شده است .
چشمم نشسته در خون ای ماهرو کجایی صیدی اسیر بندم ، به دیدنم نیایی ؟ 
از خون شراب سازم گر عزم مِی نمایی جانم فدات سازم در خانه ام گر آیی
چشمم به در سیه شد ، شاید ز در درآیی حالی ز ما بپرسی ، مهری به ما نمایی 
عمری در انتظارت ، سر کرده ام که شاید با تو به سر نمایم ، ایام بینوایی 
خوار و زبون ز عشقت ، گردیده ام
به گزارش واحد رسانه خادم الشهدا،با اکران سراسری فیلم ارزشی"منطقه پرواز ممنوع" ویژه نوجوانان و جوانان،عرضه بلیط نیم بها توسط خادمین شهدا که در دو نوبت صبح و عصر در حال اکران این فیلم در سینما جوان شهرستان داراب هستند.
این فیلم سومین فیلم ارزشی که توسط قرارگاه خادم الشهدا شهرستان داراب جهت بازدید حداکثر مردم در سطح شهرستان در حال کران می باشد.
از ویزه برنامه های این اکران اجرای گروه سرود نجوای آسمان قارگاه با سرود بالاتر و برگزاری و ساخت اور
میدونی کلافگی ینی چی!!!!!
خسته شدم از بس احساساتمو پنهان کردم
از بس حرف زدم از بس از حقم دفاع کردم همه میگن سارا قلدره سارا احساس نداره
اینکه به مامانم میگم عاشقم بهم میخنده(ینی چی اخه)
من یهو نابود میشما ااا
یهو میمیرم 
یهو لهه میشم
تنهام نذارید این شکلی.........
میترسم بهش بگم بذاره بره....
بهش بگم عاشقتم اونم نسبت بهم سرد بشه
ولی دارم میمیرم از نگفتنش
باید بگم حسموووووووووو
لعنت به این شرایط
 
----------------------------------
 
 
فقط بگم حق ندارید منو چیزایی که
صبح که بیدار شدم گفتم برم سارا رو بیدار کنم و باهاش امتحان ریاضی بخونم، دیشب بهش گفته بودم خودش بخونه که صبح ازش امتحان بگیرم، گفتم زودی درس‌های سارا تموم بشه خودم بشینم درس بخونم، بعدش برم حمام بعدش هم باشگاه و باز دوباره درس!
بیدارش کردم فهمیدم جاشو خیس کرده! بردمش حمام، یه چند صفحه براش امتحان در اوردم که حل کنه زنگ زدن گفتن سبحان رو برید بیارید، زن عموی مامانش مرده میخوان برن فاتحه، سبحان رو اوردم و خوابش کردم شده بود ۱۰/۵؛ چند صفحه دوبا
نزدیک بود از هوش برود گفت:((تو،تو چی کار کردی؟)).فیلیسیتی 
گفت:((مهم نیست،پیداش میکنیم)).سارا گفت:((آخه چطوری؟)). 
فیلیسیتی درحالی که بلندشد،گفت:((بیاید دنبالم)).بعدبه بیرون ازکلبه 
رفتند.فیلیسیتی گفت:((با این چهارچرخ می توانیم برویم دنبال وسیله 
انتقال صدابگردیم.پس زودباشیدسواربشید)).ساراوسیسیلی متعجب شده 
بودند.
هر سه خواهر سوار برچهارچرخ شده بودند.فیلیسیتی چهارچرخ را به 
حرکت در آورد و باهم دنبال وسیله انتقال صدا گشتند.حوالی شب بود و 
هوا د
۱.  دارم برای مهدی (۷ ساله) املا می گویم. با خودش پاک کن نیاورده است و یک کلمه را اشتباه می نویسد. با ناراحتی می گوید: "خاله پاکنتو میدی؟" میگویم: "نمی دونم کجا گذاشتمش. خودت برو تو اتاقم پیداش کن بیار." با لحن جدی و طلبکار می گوید: "خاله مگه من نوکرتم برم پاکنت رو برات پیدا کنم؟!"
۲. مامان دوست سارا (۷ ساله)، دوست سارا را به خاطر کار بدی که انجام می داده دعوا کرده است. سارا خیلی جدی و با اعتماد به نفس گفته: «به نظر من بهتره ببریدش پیش خانوم دکتر امیریان
۱.  دارم برای مهدی (۷ ساله) املا می گویم. با خودش پاک کن نیاورده است و یک کلمه را اشتباه می نویسد. با ناراحتی می گوید: "خاله پاکنتو میدی؟" میگویم: "نمی دونم کجا گذاشتمش. خودت برو تو اتاقم پیداش کن بیار." با لحن جدی و طلبکار می گوید: "خاله مگه من نوکرتم برم پاکنت رو برات پیدا کنم؟!"

۲. مامان دوست سارا (۷ ساله)، دوست سارا را به خاطر کار بدی که انجام می داده دعوا کرده است. سارا خیلی جدی و با اعتماد به نفس گفته: «به نظر من بهتره ببریدش پیش خانوم دکتر امیریان
دوخت گل ها و برگ ها، همیشه با تکنیک کوتاه و بلند و سایه روشن، اجرا نمی شود و گاهی هم می توان از تکنیک دندان موشی کوتاه و بلند و سایه روشن؛ استفاده نمود. در این پست نمونه آموزشی زیبایی از دوخت گل و برگ را می بینید که با استفاده از تکنیک دندان موشی کوتاه و بلند به همراه سایه روشن دوزی، سوزندوزی شده است. 
این نمونه زیبا توسط خانم سارا میر محمدی و از آموزشگاه شب افروز، دوخته  و پس از سوزندوزی؛ حاشیه دوزی نیز شده است. زیباست. اینطور نیست؟

ادامه مطلب
گشته سر سبزدگر باره به هنگام بهار    خالدآباد و من و سرو قد و قامت یار
            گشته خرم چمن و لاله و نسرین و دمن        
      بلبلان چهچهه زن طوطی و قمری و هزار
         شده خاکش چو بهشت و شده زیبا و تمیز      
      مردم از بوی ریاحین شده سر مست و خمار
             خالداباد مرا چون گلی از گلزار است           
        جان و دل را کنم از مهر به پایش ایثار
             لعبت ماهرخ زهره جبین است این خاک             نمکین چشم و سهی گردن و گلگ
مقداری غذا به آن سگ داد و برگشت؛ولی فراموش کرد 
که در را ببندد.سیسیلی به کلبه برگشت و استراحت کرد.صبح فیلیسیتی 
زود تر از همه بیدار شد و رفت تا آن دفترچه خاطرات را بخواند.سارا 
و سیسیلی هم بیدار شدند و گفتند:((فیلیسیتی،ما گرسنه هستیم)).فیلیسیتی 
با دو خواهر کوچکترش به انبار زیرزمین مخفی رفتند تا غذا بیاورند 
که دیدند در آنجا باز است و هیچ گوشتی در آنجا وجود ندارد.سیسیلی 
که خیلی متعجب شده بود گفت:((این امکان ندارد یعنی ممکن 
نیست)).و از پله ها ب
مقداری غذا به آن سگ داد و برگشت؛ولی فراموش کرد 
که در را ببندد.سیسیلی به کلبه برگشت و استراحت کرد.صبح فیلیسیتی 
زود تر از همه بیدار شد و رفت تا آن دفترچه خاطرات را بخواند.سارا 
و سیسیلی هم بیدار شدند و گفتند:((فیلیسیتی،ما گرسنه هستیم)).فیلیسیتی 
با دو خواهر کوچکترش به انبار زیرزمین مخفی رفتند تا غذا بیاورند 
که دیدند در آنجا باز است و هیچ گوشتی در آنجا وجود ندارد.سیسیلی 
که خیلی متعجب شده بود گفت:((این امکان ندارد یعنی ممکن 
نیست)).و از پله ها ب
+ امسال بالاخره من و سارا جبهه ای که در برابر ورود به گروه جزوه نویسی داشتیم رو  به خاطر آزمون علوم پایه  شکستیم و واردش شدیم . 
احساس میکنم که روحم در برابر نه گفتن هایی که باید میگفتم اما نگفتم  ضربه های زیادی خورده . و تو این مقطع زمانی جسارت زیادی واسه نه گفتن پیدا کردم . من تو کار گروهی آدم خیلی حساسی هستم و دوست دارم کارم رو به نحو احسن انجام بدم و البته بدم هم نمیاد عمده ی مسئولیت رو به عهده بگیرم چون از یاد گرفتن لذت میبرم اما خب شاید یکی ا
این غزل در پائیز 86 و فی البداهه در جلسه ی جشن امام رئوف توسط آقای حسن سعیدی خادم خالدی سروده شده است :
هست میلاد گرانقدر رضا ، شاه هدی 
بلبلان رقص کنان چهچهه زن پر ز نوا
خرّم از یمن وجودش همه ی دشت و دمن
گوئیا فصل بهار است به هنگام شتا
آنکه ثامن به حجج هست و شه کشور دل
راضی حکم خداوند و مسمّی به رضا 
آستان حرمش مأمن هر فرد غریب
ضامن آهو و سلطان غریب الغربا
مشهدش کعبه ی آمال همه تا به ابد
خاکبوس حرمش ماه به هنگام مساء
اختر و ماه و خور و جمله تمام افل
سلام.
در مطالب قبلی در مورد اعداد تصادفی و اهمیتش در رمزنگاری صحبت کردیم.
امروز میخوایم بیشتر در مورد رمزنگاری بدونیم و با رمزنگاری متقارن و نامتقارن آشنا بشیم.
برای رمز نگاری الگوریتم های گوناگونی وجود دارد اما به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند:رمزنگاری متقارن و رمزنگاری نامتقارن
رمزنگاری متقارنفرض کنید علی جعبه ای دارد که یک قفل روی آن است مانند تمام قفل های دنیا و اگر شما هم کلیدش را داشته باشید، هم می توانید آن را باز کنید و هم قفل کن
 ... من نمی دونم چه جوری به خودش اجازه داده همچین کاری بکنه ... آراد می گفت با چنان افتخاری تعریف کرده که انگار جایزه نوبل گرفته ... منتظر بوده که آراد ازش تقدیر کنه ولی آراد ...به اینجا که رسید غش غش خندید و گفت:- آراد برگشته بهش گفته به شما هیچ ربطی نداشت که اونکارو کردین ... الان هم با زبون خوش خسارت ماشین خانوم آوانسیان رو پرداخت می کنین ... هر چی بین ماست به خودمون مربوطه ... به شما چه که کاسه داغ تر از آش شدین ...با حیرت گفتم:- نه!!!!!- آرهههههه ... سارا هم
سارا:وا مامان این رفتارارو چرا میکنی دیگه سنی
از شما گذشته ایـ ...

شادی خانم نذاشت حرفشو ادامه بده باعصبانیت گفت
ساکت شو دختره ی خیره سر این چه طرز صحبت کردن با مادرته ؟من سنی ازم گذشته؟مگه من
چندسالمه

تو اوج جونی پیرم کردی رفت؟کدوم رفتارهان؟من که
نگرانم شوهرمو ازم بگیرن کار نادرستی میکنم؟این تویی که  خرس گنده ای مثل بچه ها میمونی رفتارت.

بابات راست میگه باید تو تربیتت تجدید نظر کنم
وسفت وسخت تربیتت کنم .

دردونه که هم از تعجب دهانش باز موند
سارا:وا مامان این رفتارارو چرا میکنی دیگه سنی
از شما گذشته ایـ ...

شادی خانم نذاشت حرفشو ادامه بده باعصبانیت گفت
ساکت شو دختره ی خیره سر این چه طرز صحبت کردن با مادرته ؟من سنی ازم گذشته؟مگه من
چندسالمه

تو اوج جونی پیرم کردی رفت؟کدوم رفتارهان؟من که
نگرانم شوهرمو ازم بگیرن کار نادرستی میکنم؟این تویی که  خرس گنده ای مثل بچه ها میمونی رفتارت.

بابات راست میگه باید تو تربیتت تجدید نظر کنم
وسفت وسخت تربیتت کنم .

دردونه که هم از تعجب دهانش باز موند
دیروز نوبت اپیلاسیون داشتم. راستش با توجه به فمنیست شدنم چند ماهی‌ست که با خودم می‌گویم چرا باید این دردها را تحمل کنم و پول بریزم توی جیب نظام سرمایه‌داری؟! دستگاه اپیلِیتورم را از انباری برداشتم. باتری‌اش مشکل دارد و درست همان قطعه‌ای که مخصوص تراشیدن موهاست، مشکل پیدا کرده. داشتم می‌گفتم؛ از در وارد شدم و سامره خانم از کلاه و تیپم تعریف کرد. چشمم افتاد به دستبندهای دست‌سازی که روی میز بود. لباس‌هایم را درآوردم و داخل کمد گذاشتم. مشغو
۱. سارا میخواهد ضرب المثل بگوید؛ میگوید: "کارُ کی تموم کرد؟ اون که شروع کرد!"
۲. سارا به مامانش گفته است: "مامان میبینی هیچ کدوم از مامانهای دور و برمون مثل تو نیستن که این قدر شولوغ بازی در بیارن و بگن و بخندن و با بچه ها بازی کنن. تو هم خودتو از باکلاسی ول نده!"
۳. مهدی میگوید: "خاله شما چقد چسب زخم دارید؛ مگه جنگ جهانیه؟!"

۴. نرجس در مورد طول عمر جنتی جوک میگوید.‍♀️ شیرین میگوید: "خاله جای کسی رو تنگ نکرده. چی کار به کارش دارین؟" نرجس لبخند شیطانی
خب من همیشه آرزو داشتم که آرشیو سارا رو تا جای نسبتا خوبی بخونم. چون می‌دونی هروقت به طور رندوم می‌رفتم یک ماه خیلی قدیمی رو می‌خوندم کاملا حس می‌کردم هر لحظه ممکنه از خنده خفه شم. و امروز که سعی کردم کمپبل بخونم ولی نتونستم، نشستم و آرشیو سارا رو خوندم بالاخره:)
و فکر می‌کنی چی پیدا کردم؟ این رو. بله! همه پسرهای گروه عین همند:)) یعنی مثلا موقع مصاحبه یک الگو از پسرها می‌ذارن جلوشون و هرکی با اون fit شد همون رو انتخاب می‌کنند و خب محض تنوع هم ک
ز کودکی خادم این تبار محترمم چنان حبیب مظاهر مدافع حرمم به قصد حفظ حریم حرم به پا خیزم کنار لشکر عشاق حسین هم قدمماگر که حرمت این بارگه شکسته شود و یا اگر که ره کرب بلا بسته شودچنان زنم به پیکر غاصب شام و عراقکه بند بند وجودش ز هم گسسته شودحکم دفاع از حرم ز شاه نجف دارمبه امر رهبرم همیشه جان به کف دارمهدف فقط رهایی عراق و سوریه نیستمسیرم از حرم است قدس را هدف دارمز کودکی خادم این تبار محترم چنان حبیب مظاهر مدافع حرمم به قصد حفظ حریم حرم به پا
لخت شدن خانم دکتر برای درمان بیمارانش! روشهای درمانی روز به روز عجیب تر میشوند و جدیدا یک خانم دکتر برای درمان بیماران خود کاملا لخت و برهنه میشود.
به گزارش سایت چفچفک این خانم دکتر زیبا که فوق العاده معروف شده سارا وایت نام دارد و از طریق ارتباط وب کم و البته بعد از پرداخت هزینه بصورت اینترنتی، جلو بیمارانش کاملا برهنه میشود تا آنان را درمان کند.

خانم سارا با افتخار میگوید بیش از 1200 مشتری دارد که انها راتحت نظر دارد واولین فردی است که بیشتر
 یک شب بعد از هیئت فهمیدند که مسئول هیئت رفته و ممکن است دیگر هیئت برپا نشود. در خانه اصغر جمع شدند. همان طور که نشسته بودند، محرم چایی اش را سرکشید و گفت «چرا ناراحتید مسئول هیئت رفته که رفته، مهم پرچم حضرت زهرا (س) ست که باید بالا باشه. اگر کسی نیست هیئت را نگه داره ما که هستیم. هر کاری می کنیم تا پرچم هیئت فاطمیون زمین نمونه. به نظرم پول روی هم بگذاریم و هر هفته خانه یکیمون هیئت بگیریم.» بچه ها از خدا خواسته قبول کردند و گفتند «خودت باید مسئول ه
وای خدایا این بشر چرا اینقدر شبیه منه.
صورتش کاراش اروم و خندون بودنش.
شوهرش هم شبیه تی ای مونه. با این تقاوت که تی ای ما قد بلند تره.
بچه ها این تی ایه تا یه مدت منو محل نمیداد. من دو سه بار مثل همیشه باهاش رفتار کردم اونم مثل قبل شد. نفهمیدم چرا این کارو میکنه.
خره پسره خیلی خوب بود. علاوه بر دانشگاه تو کشور هم یه برنامه نویس باحال هست.منتها یکم یبس و چندش بود اصن ولش کن:/
ای بابا.
سینگل به گور نشیم یوقت.
 
پس فردا امتحان دارم.
میشه برام دعا کنید؟
چو
 
با مرور نامه‌ی اول در ذهنم، برمی‌گردم به همان روزها، از ۲۱ آذر تا اوایل خرداد. تا روزی که جسارت اظهار عشق پیدا کردم و آن چه را که در دل داشتم روی کاغذ نگاشتم و به قاصدک‌ها سپردم. چه خیال‌ها که بافتم تا پاسخ آن نامه را دریافت کنم. گاه به یاد آن نگاه به خود امید می‌دادم که پاسخ این اظهار عشق، چیزی جز عشق نیست و گاه معشوق را مغرورتر و خویشتن‌دارتر از آن می‌دیدم که با اولین کاغذ پیام عشق و دلدادگی فرستاده باشد. چند روزی گذشت. صبح شنبه بود که پا
استکان‌ها را از روی زمین و میزها جمع میکنم. سارا با شتابی بی دلیل شمعهای کنار قاب عکس را خاموش میکند و با صدایی که همه بشنوند می‌گوید: «خانم جون هم با این وصیتش دست همه مون رو گذاشت تو پوست گردو. آخه کی کله سحر جمعه پا میشه بیاد اینجا چهار خط دعا بخونه و بره؟ میرفتیم سر خاک بهتر نبود؟» حرفش را نشنیده می‌گیرم و سوالش را بی جواب میگذارم. سارا با عجله پوست میوه‌ها را توی سطل می‌ریزد و باز می‌گوید: «بعدش هم این کارها تجربه میخواد. ما کی تا حالا رو
 
هو الحی
.
#قسمت_پنجم
.
برنامه اکیپ ما به اردوهای دانشگاه و کوه پیمایی ها هم کشیده شد
اما مگه اسفند چند هفته است
تعطیلات اومد و بچه ها رفتند کشور هاشون
هر شب تو گروه حرف می زدند تا این که اخرای عید بود فهمیدم جیم از سارا خواستگاری کرده و نامزد کرده اند اونجا بود که فهمیدم جیم هم مسلمون بوده اما زیاد مقید نبوده ولی به سارا قول داده بود که بهتر بشه
و چقدر هممون خوشحال شدیم واسشون
ادامه مطلب
معرفی کتاب به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر
کتاب: فاطمه (س) نگین عرش
نویسنده: محمدرضا رمزی اوحدی
کتاب فاطمه (س) نگین عرش نوشته محمدرضا رمزی واحدی، به طور کوتاه به تمامی جنبه‌های شخصیتی بانوی بزرگوار، حضرت فاطمه (س) پرداخته است.در کتاب فاطمه (س) نگین عرش با استخراج و دسته بندی‌های احادیث، فصل‌های جدید و بی بدیلی از زندگی آن بانوی بزرگ، در 40 نگین به رشته تحریر در آمده است.
کتاب: مترسک
نویسنده: معصومه عیوضی
مادر سارا به
 









متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.




















دریافتمدت زمان: 7 دقیقه 29 ثانیه 
کربلایی حسین خادم علی
محرم1396
تک-مولا علی
هیئت حضر
داستان : قسمت 18 کرگدن درخصوص رها بوده (سارا بهرامی) که با همراهی دوستانش توانست نوید (مصطفی زمانی) را پیدا کند اما متوجه شد که او هیچوقت آن چیزی که وانمود می‌کرده نبود. نوید بخاطر بدهی خواهرش نازنین (ستاره پسیانی) مجبور شده با ونوشه معامله‌ای کند که باعث خیانت به دوستانش می‌گردد.
بازیگران : بانیپال شومون, هدی زین‌العابدین, الهام کردا, مصطفی زمانی, سارا بهرامی, ستاره پسیانی, پانته‌آ پناهی‌ها, کاظم سیاحی.
 
دانلود در ادامه مطلب
ادامه مطلب
+بابا فردا میرید شرکت؟
- نه بابا.
+ چرا؟ من خوبما! شما برید.
- می دونم بابا، خداروشکر که خوبی ولی هستن بقیه.
+ هفته پیشم نرفتید، می دونم باید برید، ولی فقط زود بیایید باشه؟ خیلی دیر نکنید باشه بابا :_((( 
-باشه بابایی گریه نداره که ..تو فاصله بین اتاقامون که نمیشه خیلی دیر کرد میشه؟ ها؟گریه نکن خوشگل بابایی :) :*
//خاک بر سرت سارا با این خوب بودنت///
______________________________________________
+یلدا...از همین الان برو، از حالا وقتی نمی تونی یه دکتر و تحمل کنی اصلا شروع نکن.ه
سارا هم رفت بیرون و
با طعنه به فیلیسیتی گفت)):مثلا الان کشف کردید
که اگر روی ارتفاع باشه کار می کند؟به همین خیال باش.))
سارا زبان درازی کرد
و رفت.سیسیلی و فیلیسیتی امتحان کردند,ولی دیدند باز هم همان طور است.به داخل کلبه
برگشتند.آن ها درحال غذا خوردن بودند و پدرومادرشان درجست وجوی آن ها ؛هلیکوپتر،آن
منطقه هایی که ممکن بود آن ها آنجا باشند را گشت،اما اثری از آن ها نبود.در آن
کلبه یک نقشه به دیوار زده بود که تاکنون آن ها متوجه اش نشده بودند.سارا نا
شکر! شدم غرق در قطره ی باران تو
دامن ما را گرفت گوشه ی طوفان تو
طبعِ حقیرم کجا! ماه منیرم کجا!
دفتر و شعر و قلم، واله و حیران تو
عمر برایم کم است تا بنویسم فقط
نقطه ای از صفحه ی اول عنوان تو
شاعر درگاه تو حضرت جبریل نیست
حضرت پروردگار بوده غزلخوان تو
خوانده برای تو «یا ایتها النفس ...» را
«راضیةً مرضیه ...»، پیکر عریان تو
گردش هفت آسمان طوف وجود تو است
برده دل از عالمین زلف پریشان تو
جن و ملک بنده و خادم خان تو أند
کون و مکان تابع و گوش به فرمان تو
آدم
شکر! شدم غرق در قطره ی باران تو
دامن ما را گرفت گوشه ی طوفان تو
طبعِ حقیرم کجا! ماه منیرم کجا!
دفتر و شعر و قلم، واله و حیران تو
عمر برایم کم است تا بنویسم فقط
نقطه ای از صفحه ی اول عنوان تو
شاعر درگاه تو حضرت جبریل نیست
حضرت پروردگار بوده غزلخوان تو
خوانده برای تو «یا ایتها النفس ...» را
«راضیةً مرضیه ...»، پیکر عریان تو
گردش هفت آسمان طوف وجود تو است
برده دل از عالمین زلف پریشان تو
جن و ملک بنده و خادم خان تو أند
کون و مکان تابع و گوش به فرمان تو
آدم
دلم میخواد بنویسم ، خیلی دلم میخواد ،ولی ...که چی بشه؟
این چند خطم مینویسم چون شرمنده ام...به خاطر محبتایی که لایقش نیستم.مهربونیایی که نمی تونم جواب بدم..نگرانیایی که باعثش شدم...
+ امروز رفتم مدرسه جدید،چون نتونستم ساکت بمونم.بابا گفت قرارمون همین بود ،راس میگفت ،قرارمون همین بود و چه ساده بودم که قبول کردم این قرارو، قراری که از اول باخته بودم توش.
++ من هفته پیش تموم شدم.تو روز تولدم تموم شدم.تولد ۱۵ سالگیم تولد سارایی بود که دیگه نیست.من دیگه
محسن زنگنه، شب گذشته در نخستین نشست خبری خود اظهار کرد: جریان انقلابی شیفته خدمت و خادم ملت است که برای رسیدن به جایگاه، اخلاق را زیر پا نمی‌گذارد و مردم را محرم خود می‌داند و اهل جناح بندی نیست و نگاهش به مستضعفین و فرا منطقه‌ای است.
ادامه مطلب
باسمه تعالی
اولیای الهی
حضرت هاجر
غزل۸
هست ابراهیم سالک ، با خلوص و بی ریا
او خلیل الله باشد، از عظام انبیا
هست سارا همسرش ، لیکن ندارد وارثی
می شود هاجر کنیزش ،همسر روح خدا
چون که هاجر صاحب فرزند گردید از نبی
می کند سارا حسادت، می رود کوه صفا
می رود هاجر به سوی مکه با فرزند خود
آب می گردد تمام و تشنگی آید چه ها
چاه زمزم می کند جوشش به اذن کردگار
تا که اسماعیل نوشد آب و یابد او صفا
امر حق اجرا شود، درذبح فرزند نبی
لیک چاقو کی برد، بی اذن رب، گردن
بسم الله الرحمن الرحیم
مگر نه اینست که خداوند جمیل و یجب الجمال، دنیا را دار امتحانِ آدمی قرار داده؟ تا انسان بنده ی او باشد و خادم مردم، و بدین سبب دست آویزی بیابد برای باریابی به محضر ملکوتی او...
 
این وبلاگ جهت سهولت در ارتباط و نظم دهی جلسات درسی گروه روانشناسی مثبت گرا با رویکرد اسلامی 98 راه اندازی شده.
نظر، انتقاد و پیشنهاد با کمال میل پذیرفته می شود.
 
امید است مورد قبول درگاه احدیت باشد.
 
هو الحی
.
#قسمت_سوم
.
عصر هوا سرد شد هر چند اسفند بود و خبری از سوز برف و بارون نبود،اما بچه ها خیس بودن
جامون رو به زیر افتاب جابه جا کردیم هرچند گرمایی نداشت
اما باز سردشون بود
تو صندوق عقب ماشین دو تایی پتو مسافرتی پیدا شد براشون اوردم
همه نوزده ساله بودیم به جز جیم و سارا که بزرگتر بودند سارا بیست و یک و جیم بیست و دو
همین باعث می شد ثبات جمعمون رو حفظ کنند
من تقریبا غیر از لبخند و یا شوخی با دخترا و پذیرایی واکنشی نداشتم
فلاسک را اوردیم و بر
دانلود صوت مداحی وحید شکری در شب اول محرم 98، هیئت خادم الرضا (ع) قم
همراه با پخش آنلاین و دانلود با لینک مستقیم

صوت زمینه توی کوفه کارمه شبگردی... شب اول محرم سال 1398 -کربلایی وحید شکری-هیئت خادم الرضا(ع) قم


http://www.khademalreza.ir/system/assets/sound/2019/09/84658_02-1398-v.shokri(www.khademalreza.ir).mp3


دانلود کنید




صوت زمینه بسیار زیبا (اشهدنا کربلا، قبلتنا کربلا...) شب اول محرم سال 1398 -کربلایی وحید شکری-هیئت خادم الرضا(ع) قم


http://www.khademalreza.ir/system/a
باسمه تعالی
اولیای الهی
حضرت هاجر
غزل۸
هست ابراهیم سالک ، با خلوص و بی ریا
او خلیل الله باشد، از عظام انبیا
هست سارا همسرش ، لیکن ندارد وارثی
می شود هاجر کنیزش ،همسر روح خدا
چون که هاجر صاحب فرزند گردید از نبی
می کند سارا حسادت، می رود کوه صفا
می رود هاجر به سوی مکه با فرزند خود
آب می گردد تمام و تشنگی آید چه ها
چاه زمزم می کند جوشش به اذن کردگار
تا که اسماعیل نوشد آب و یابد او صفا
امر حق اجرا شود، درذبح فرزند نبی
لیک چاقو کی برد، بی اذن رب، گردن
نویسنده:پدرام فیضی جدیدترین عکس سارا و نیکا در پشت صحنه «پایتخت ۶» شاید تنها دوقلوهایی باشند که از کودکی تا الان در سریال‌های خوبی حضور داشتند و حالا که ۱۴ سالگی را سپری می‌کنند به ادانزه سوپراستارهای مو سپید کرده مشهور و معروف هستند. سارا و نیکا زمانیکه ۸ ماهه بودند در سریال نوروزی دوباره زندگی بازی می‌کردند و بعد از آن به پایتخت آمدند. وقتی سری اول سریال «پایتخت» روی آنتن رفت، سارا و نیکا دو دختر بچه بودند که حالا پا به پای این سریال محب
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



دریافتمدت زمان: 4 دقیقه 44 ثانیهدریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 16 ثانیه 
کربلایی حسین خادم علی
تک-مولا علی
هیئت حضرت علی اکبر(ع)
خادم امام حسین علیه السلام...
▪️مرحوم آقاى همایونى در اوّل محرّم دوازده شب روضه داشتند و روضه شان بسیار با اخلاص و نورانى بود.
▪️مرحوم حضرت آیةالله انصارى رضوان الله علیه تا وقتى در قید حیات بودند در این روضه شرکت میکردند.
▪️ایشان مى گفتند: یک سال نزدیک ایام روضه رفتم روضه خوان را دعوت کنم. منزلشان در کوچه اى بود که در میان آن پیچى قرار داشت. وارد کوچه شدم و از پیچ که عبور کردم دیدم سگ درنده بزرگى نشسته است.
▪️آن سگ معروف بود و آن قدر قوى بود
جمعه بود و مابرای خریدخیابان گردی می کردیم...حوالی منزل یک شهیدکه هردو میشناسیمشو اول خریدمانصحبت از ایشان شد.اذان ظهر شده بودخرید را رها کردیم...مساجد بخاطر نماز جمعه،بسته بودبی تاب شده بودم، همسرم دلگرمم می‌کرد به اینکه نماز ظهر جمعه تا ساعتی هنوز اول وقت استولی بی تاب بودممسیرمان را کج کردیم سمت مسجد...به امید اینکه باز باشد....به این فکر کردم که چطور نماز نخوانده برای زندگی ام خرید کنمدر فکر برکت بودم...مسجد بسته بود...خداوندااگر تا عصر مس
کلاس چهارم که بودم یکی از دوستام عید رفته بودن ایتالیا...کلی از اونجا عکس آورده بود و من واقعا دیوونه اونجا شده بودم... بعد از اون روز من تا مدت ها همش تو اینترنت عکسای ایتالیا رو نگاه می کردم و آرزوم بود یه روز برم اونجا رو از نزدیک ببینم....خیلی هم به مامان بابا می گفتم که یه بار بریم ولی..انتخاب مامان همیشه فقط یه جا بود...فقط کانادا، کانادای لعنتی...
بابا هم بهش حق میداد همیشه، می گفت فرصت برا سفر کم پیش میاد و حق داره بخواد پدر مادرشو ببینه ولی ب
«‫عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قُیل وَ کَیْفَ یَکُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَالَ یُفِیدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً...»کافی، ج ۲، ص ۱۶۷ فی الکافی، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «المؤمنون خدم بعضهم لبعض»؛ حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مؤمنین، خدمتگاران یکدیگرند. خدم، جمع خادم است؛ یعنی خدمتکاران. در فارسی، ما برای کلمه‌ی خدم میگوئیم خدمتکار؛ که محترمانه‌اش کل
کاروانی از مدینه برای انجام حج به سمت مکه به راه افتاد. در بین راه مکه و مدینه،
در یکی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن
صحبت با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط
مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه ی اول او را شناخت.
با کمال تعجب از اهل قافله پرسید:این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای
شماست می شناسید .- نه، او را نمی شناسیم. این مرد در مدینه به
ژانر فیلم : ترسناک | جنایی
امتیاز فیلم : --
رده سنی : --
کارگردان : Andrew Jones
نویسنده : Andrew Jones
بازیگران : Andromeda Godfrey, Derek Nelson, Tiffany Ceri, William Meredith
محصول کشور : --
تاریخ اکران : --
زمان فیلم : 
زبان فیلم : --
 
خلاصه داستان : در سال 1978 ، یک شهرک دور افتاده توسط معبد مردم ، یک فرقه بدنام به رهبری Reverend جیم جونز ، اشغال شد و به محل چندین قتل و یکی از بزرگترین خودکشی های گسترده در تاریخ تبدیل شد. قرار بود تمام اعضای فرقه آن روز بمیرند - اما یکی زنده ماند. ده سال بعد ،
چرا انقدر داری بازی درمیاریچرا انقدر بدم میاد ازت :)
ینی قشنگ به حرف سارا رسیدم که میگفت من بدم میاد ازش 
و تو چه دانی این بد امدن چیست
و حیف که حذف و اضافه تموم شد صد حیف :(((
+ چرا من انقدر باید به خاطر یه همچین چیز مسخره ای حرص بخورم :|
+ واه واه 
+ فقط دارم به این فکر میکنم که دیگه تا اخرین روزی که تو این دانشکده ام باهات کلاس ندارم 
وااااااااااای 
چقد این ترم چغر بود :|
راس میگه ن راس نمیگه
مگه کلمه ها نیستن که منظور ما رو میرسونن؟
خب من چرا نباید خودمو درگیرش کنم
مگه غیر این نیست که تو اگه خودتو درگیر کلمه ها کنی از معنای اصلی جا میمونی !؟
...
مائده ! این صفر و صدی بودنت داره حالمو بهم میزنه :)))
...
#سارا
دیروز چند ساعتی رو خونه ی سارا گذروندم. از معدود کساییه که راحت باهاشون حرف میزنم و دغدغه ی چطور دیده شدن، مراقب بودن و تصحیح کردن خودم رو ندارم. صحبت کردن باهاش و به اشتراک گذاشتن ایده هامون از کارهای موردعلاقمه. جایی از حرف هامون گفت: سارا تو به جزئیاتی دقت میکنی که هیچ کس دیگه ای نمی کنه.
میدونستم، خیلی وقته که میدونم. مسئله اینجاست که کاربردی هنوز براش ندیدم. به صورت از پیش برنامه ریزی شده، انگار که ویژگی خاص ثبت شده توی سیستم وجودیم باشه،
«اسرافیل» بیشتر از آنکه قصه سفر و رفتن باشد، قصه ترک کردن است. قصه رها کردن. «آیدا پناهنده» کارگردان اسرافیل، با این فیلم و فیلم قبلش «ناهید» در حال تثبیت خود در زمینه پرداختن به زندگی زنان است. و اگر از من بپرسید می گویم در حال تثبیت خود در کارگردانی زنانه است. توجه به جزئیات، نشان دادن حس های زنان با قاب بندی­ های ساده دوربین و بازی حسی بازیگران(مثل جایی که «ماهی» دلش خیره دست «پیمان» به دستگیره ماشین می شود) و پرداختن به لایه های زیرین حسی،
درعشق غمی نهفتههردمدرغم شرری نهفتههر دمدرهرشرری نهفتهغم هماین عشق عجب حکایتی شدما را به غم تو مبتلا کردآنجا به غم تو آشنا کردبارنج فراق غم بپا کردباشعر زغم ترانه ها کردخندید به حال زارم آخرمجنون  وبه عشق مبتلا کرداز جام وفا مرا صفا داداز درد به جام ما بلا دادیکدم زعنایتی شبانهسجاده ای از من ودعا دادمن شاکر لطف حی سبحانمن خادم درگه توسلطانمن عاشق  یارم ازدل وجانجانا بکن استجابتی نوعاشق شدم وحکایتی نودرجام من ازوفا بلا ریزدرباده ما  می  ص
پیش زمینه ارباب و غلام
شب اول محرم 98
هیئت روضه العباس تهران
حسین سیب سرخی
پدرم خادم دربار حسین
 
 
(متن و سبک این زمینه زیبا رو در ادامه مطلب ببینید ... کربلا نصیبتون)
 
 
 
 
 
متن مداحی:
 
 
پدرم خادم دربار حسین
مادرم هست عزادار حسین
هر کسی هست طرفدار کسی
پسرم هست هوادار حسین
 
من از اون روز که دربند تو ام ، آزادم آزادم
چه کنم حرف دگر یاد نداد ، استادم استادم
 
ماه تویی راه تویی 
ابی عبدالله
عشق دلخواه تویی
ابی عبدالله
حضرت شاه تویی
ابی عبدالله
 
دو روز بعد مدیر مدرسه ام پیگیری کرد که برای مصاحبه ی انتخاب معلم نمونه ی منطقه ای رفته ام یا نه. گفتم مشکل زمان دارم.‌ نمیتوانم تایم بعد از مدرسه بروم. بچه هایم را چه کنم. نه مهدی هست و نه مدرسه ای. همان روز وقتی داخل ماشین جلوی چلوکبابی احسان منتظر بودیم غذای سفارشی امان آماده شود سارا دوست و همکار بسیار قدیمی ام زنگ زد.‌ سارا در اداره آموزش و پرورشمان سمتی داشت. گفت نامت را در لیست مدارس دیدم. چرا برای مصاحبه نمیایی؟ و مجدد توضیح دادم به خاطر
⚫️ انالله و انا الیه راجعون ⚫️ بدینوسیله درگذشت شادروان #بیژن_علویان خادم با اخلاص آستان مقدس امامزاده آقا علی عباس ، را به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم . مرحوم علویان مدتی درگیر بیماری قلبی بود و در نهایت در بیمارستان خاتم الانبیا نطنز ، جان به جان آفرین تسلیم نمود . روحش شاد و یادش گرامی
اخرین دیدارمون تو پارک بود مهمونی و جمع خونوادگی دور هم جمع بودیممن برای اولین بار با همسرم بودم که نجمه و میدیدم
بعد همیشه من تو پارک بی چادر بودم اونروز چادر سرم بود
نجمه بهم گفت خیلی خوبه همسرت ازت مراقبت میکنه
این جملش همش تو ذهنمه
بی سرپناه

آره میگفتم یه
زن بی نوا اونم با یه بچه نه هیچ امیدی نیست!
سارا:میگی چی
کار کنم؟
ثریا:4 تا 8
عصر سرویس میدی،هر ده دقیقه یکی چندتا کنسلی داره یکی دوتا هم دبه در میارند در کل
اموراتت میگذره،آقای خودتی،اوکی بدی هماهنگی هاش با من
سارا:یه عمری
پاک زندگی کردم حالا رسما بیام فا
-هی حرف دهنت
رو بفهم اینم یه کسب و کاره دیگه،همه جای دنیا به رسمیت میشناسند
-نه من کسب و
کار حلال میخوام،آیندم چی میشه؟
-آیندت همون
روز که تو رو با یه بچه ترک کرد تباه ش
کتاب صوتی رؤیای امریکایینوشته: ایمبولو امبیوترجمه: سارا شجاعیقالب کتاب: رواییمدت زمان کتاب: حدود دو و نیم ساعتمنبع: نرم افزار ایران صداتاریخ شنیدن: بعد از ظهر روز پنج شنبه ۹۸/۰۲/۲۶موضوع: در مورد مهاجرت و شرایط زندگی در امریکا
سال‌ها پیش گفته بود اگر پسردار شدم اسمش را "سعید" می‌گذارم، وقتی خبر پسردار شدنش رسید منتظر بودیم یک سعید کوچولو به جمع خانواده اضافه شود؛ هنوز چند ماهی نگذشته بود که گفتند اسم تغییر کرد، مادرش خواب دیده و حالا شده سبحان! دوباره چند وقت بعد سارا گفت:_عمه! میدونی اسم نی‌نی‌مون چیه؟
_اره! سبحان کوچولو
_نه! اون قبلا بود الان قراره یه چیز دیگه بذاریم!
_شما هم اخر برا این بچه اسم نمی‌ذارین!
احمد: حالا اگه ندیدی اخرش هم دنیا اومد تا به جای پسر، دختر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها